مشاعرۀ سنّتی

[يامين]

اي شب هجران كه يك دم در تو چشم من نخفت

اين قدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

 

[ar ebrahimzadeh]

این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد

خیام اندیشمند

 

[booghbooghabbasy]

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش

 

[mobi]

شب چيست ؟ چراغ جاودانی
يا شعلۀ شمع آن جهانی
شب برقع اطلس سياه است
بر چهرۀ شاهد معانی
__________________

 

[booghbooghabbasy]

یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

 

[rindoghlu]

شعری ازاستاد شهریار

شعری ازاستاد شهریار

دنیزین اؤرتویو ماوی، اوفوقون سقفی سماوی

آینادیر هر نه باخیرسان: یئر اولوب گؤیله موساوی

 

[بشارت]

یارم چو به ناز وعشوه بر خاست
فریاد بر آمد از چپ و راست
هر سو چو روی به جستجویش
ای دل به خود آ که یار با ماست
از تابش آفتاب رویش
ذرات دو کون مست وشیداست

 

[artemiss]

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هرجا گذشت جلوه ی جانانه ی تو بود
دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه ی تو بود

 

[ie student]

در آن نفس که بمیرم،در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان،که خاک کوی تو باشم!

 

[ie student]

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن،به از که ببندی و نپایی...

 

[booghbooghabbasy]

یارم چو قدح بدست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد

 

[sshhiimmaa]

دوش مي آمد و رخساره بر افروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود
​

 

[artemiss]

در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم

 

[يامين]

می نوش که عمر جاودانی اينست
خود حاصلت از دور جوانی اينست ​

هنگام گل و باده و ياران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اينست​

​

​

 

[بشارت]

تا دهان را به گفته وا میکرد
شور وحالی دگر به پا میکرد
او همان آفتاب تابان بود
یا که چشمان من خطا میکرد
مولوی هم اگر در آنجا بود
دامن شمس را رها میکرد...

 

[sshhiimmaa]

دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود
​

 

[يامين]

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
​

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم ​

 

[pashe_naz2001]

دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

 

[يامين]

در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چکنی که با اجل باشد جفت
می خور که بزير خاک ميبايد خفت



​

 

[بشارت]

تيغ بر آر از نيام ،زهر بيفكن به جام
كز قبل ما قبول ،وز طرف ما رضاست

 

[m_kh_m]

تيغ بر آر از نيام ،زهر بيفكن به جام
كز قبل ما قبول ،وز طرف ما رضاست

تو را در دل درخت مهربانی

به چه ماند؟به سرو بوستانی

 

[maryam bano]

یادم امد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان کودکی 10 ساله بودم
شادو خرم نرم و ناز چستو چابک

 

[maryam bano]

کسی سوی رستم فرستاد زال
که لختی به چاره برافراز یال

 

[m_kh_m]

کسی سوی رستم فرستاد زال
که لختی به چاره برافراز یال

لیلی و مجنون ببایدت گفت

تا گوهر قیمتی شود جفت

این نامه نغز گفته بهتر

طاووس جوانه جفته بهتر

............................................ نظامی

 

[m_kh_m]

لیلی و مجنون ببایدت گفت

تا گوهر قیمتی شود جفت

این نامه نغز گفته بهتر

طاووس جوانه جفته بهتر

............................................ نظامی

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

 

[m_kh_m]

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم

....................................................... در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

 

[m_kh_m]

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم

....................................................... در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر .............. پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر

در هر نفسی که می تپی ای دل من ............... یادت نرود اجازه از عشق بگیر

 

[marjan.h]

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟
کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

 

[maryam bano]

شب تا سحر من بودم و لالای باران
اما نمیدانم چرا خوابم نمیبرد
افسانه گوی داستان افسانه می گفت
پا روی دل بگذار بگذر

 

[يامين]

رفتند يکان يکان فراز آمدگان
کس می ندهد نشان ز بازآمدگان ​