دلا خو کن به تنهایی.... که از تنها بلا خیزد.....
EhsanCh Server Administrator مدیر کل سایت Mar 4, 2008 #1,922 داد از این تنهایی و داد از این شهر شلوغ تا به کی ای بی وفا تا به کی خواهی دروغ
leanthinker عضو جدید کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,923 احسان -چ جان ! بابا هرچی فکر کردم اولش غ نمیاد!! آخر شبی توهم زدی به ما ها!! نمیشه از مسرع دومش غ باشه؟
احسان -چ جان ! بابا هرچی فکر کردم اولش غ نمیاد!! آخر شبی توهم زدی به ما ها!! نمیشه از مسرع دومش غ باشه؟
EhsanCh Server Administrator مدیر کل سایت Mar 4, 2008 #1,924 [SIZE=-1]غروب پاییزه........ دلم غم انگیزه... چشم فلک نم نم اشکاشو می ریزه. ای آسمون من هم دلم پر درده. مثل تو غمگینه از زندگی سرده [/SIZE]
[SIZE=-1]غروب پاییزه........ دلم غم انگیزه... چشم فلک نم نم اشکاشو می ریزه. ای آسمون من هم دلم پر درده. مثل تو غمگینه از زندگی سرده [/SIZE]
leanthinker عضو جدید کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,925 هرچه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی... که بداند غم تنهایی و دلتنگی ما....
ساغر777 عضو جدید Mar 4, 2008 #1,926 از آن انگشت نماي روزگارم كه دور افتاده از يار و ديارم نزونم قصد جان كردن بناحق بجز بر سر زدن چاره ندارم
از آن انگشت نماي روزگارم كه دور افتاده از يار و ديارم نزونم قصد جان كردن بناحق بجز بر سر زدن چاره ندارم
majidsadeqzadeh عضو جدید Mar 4, 2008 #1,927 مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم.
ساغر777 عضو جدید Mar 4, 2008 #1,928 مرا نه سر نه سامان آفريدند پريشانم پريشان آفريدند پريشان خاطران رفتند در خاك مرا از خاك ايشان آفريدند
مرا نه سر نه سامان آفريدند پريشانم پريشان آفريدند پريشان خاطران رفتند در خاك مرا از خاك ايشان آفريدند
booghbooghabbasy عضو جدید Mar 4, 2008 #1,929 در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می دیدیند چهارم ابتدایی
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می دیدیند چهارم ابتدایی
ar ebrahimzadeh کاربر بیش فعال کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,930 دلا خو کن به تنهائی که از تن ها بلا خیزد
booghbooghabbasy عضو جدید Mar 4, 2008 #1,931 در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
aynaz عضو جدید Mar 4, 2008 #1,932 اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم جواب تلخ ميزيبد لب لعل شکرخا را
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم جواب تلخ ميزيبد لب لعل شکرخا را
booghbooghabbasy عضو جدید Mar 4, 2008 #1,933 آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
مونا عضو جدید Mar 4, 2008 #1,934 تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
ar ebrahimzadeh کاربر بیش فعال کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,936 امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که چه ها می کشی از دست گل نسرینی "شهریار ملک سخن"
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که چه ها می کشی از دست گل نسرینی "شهریار ملک سخن"
booghbooghabbasy عضو جدید Mar 4, 2008 #1,937 یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
ar ebrahimzadeh کاربر بیش فعال کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,938 توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
booghbooghabbasy عضو جدید Mar 4, 2008 #1,939 دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
sshhiimmaa عضو جدید Mar 4, 2008 #1,940 امشب ز غمت ميان خون خواهم خفت وز بستر عافيت برون خواهم خفت باور نكني خيال خود را بفرست تا در نگرد كه بي تو چون خواهم خفت
امشب ز غمت ميان خون خواهم خفت وز بستر عافيت برون خواهم خفت باور نكني خيال خود را بفرست تا در نگرد كه بي تو چون خواهم خفت
EhsanCh Server Administrator مدیر کل سایت Mar 4, 2008 #1,941 [SIZE=-1]تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه[/SIZE]
يامين عضو جدید کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,942 هر چند که رنگ و بوی زيباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
هر چند که رنگ و بوی زيباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
marjan.h عضو جدید Mar 4, 2008 #1,943 از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
يامين عضو جدید کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,944 تا ابد بوي محبت به مشامش نرسد هر كه خاك در ميخانه به رخساره نرُفت
hami_life عضو جدید کاربر ممتاز Mar 4, 2008 #1,945 ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
sshhiimmaa عضو جدید Mar 4, 2008 #1,946 دمي با غم به سر بردن جهان يكسر نميارزد به مي بفروش دلق خود كز اين بهتر نمي ارزد
hamid_61 عضو جدید Mar 5, 2008 #1,947 ديدي آن يار كه بستيم صد اميد در او چون به خون دل ما دست گشود اي ساقي بس كه شستيم به خوناب جگر جامه ي جان نه ازو تار به جا ماند و نه پود اي ساقي
ديدي آن يار كه بستيم صد اميد در او چون به خون دل ما دست گشود اي ساقي بس كه شستيم به خوناب جگر جامه ي جان نه ازو تار به جا ماند و نه پود اي ساقي
يامين عضو جدید کاربر ممتاز Mar 5, 2008 #1,949 در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد كس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد
aynaz عضو جدید Mar 5, 2008 #1,950 در آستان مرگ که زندان زندگيست تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم پيداست از گلاب سرشکم که من چو گل يک روز خنده کردم و عمري گريستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم پيداست از گلاب سرشکم که من چو گل يک روز خنده کردم و عمري گريستم