يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شبی به دیده من پای نه که از غم عشق
بود ز موی تو روزم سیاه تر بی تو
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شبی به دیده من پای نه که از غم عشق
بود ز موی تو روزم سیاه تر بی تو
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
از شوق تو بی تاب تر از باد صباییممیخواهمت چنانکه شب خسته خواب را
میجويمت چنانکه لب تشنه آب را
از شوق تو بی تاب تر از باد صباییم
بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم
ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم
وجودت مال من بود ولی انگار که تمومهمی سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاریوجودت مال من بود ولی انگار که تمومه
بدون یاد تو و من لحظه لحظه پیش رومه
وجودت مال من بود از من تنها نگیرش
این تن خستموحالا وقتی میبینی اسیرش
وجودت مال من بود ولی انگار که تمومه
بدون یاد تو و من لحظه لحظه پیش رومه
وجودت مال من بود از من تنها نگیرش
این تن خستموحالا وقتی میبینی اسیرش
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری
لحظه های كاغذی را روز و شب تكرار كردن
خاطرات بايگانی، زندگيهای اداری
آفتاب زرد و غمگين، پلههاي رو به پايين
سقف هاي سرد و سنگين، آسمانهاي اجاري
با نگاهي سرشكسته، چشمهايي پينه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلي های خميده، ميزهای صف كشيده
خنده های لب پريده، گريههای اختياری
عصر جدولهای خالی، پاركهای اين حوالی
پرسه های بی خيالی، صندليهای خماری
سرنوشت روزها را روی هم سنجاق كردم
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری
عاقبت پروندهام را با غبار آرزوها
خاك خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی ميز خالی من، صفحه ی باز حوادث:
در ستون تسليت ها نامی از ما يادگاری
یکی بگه که ماه من کی بوده
مسبب گناه منکی بوده
سهم من از نگاه تو همین بود
عشق تو بدترین قسمت بهترین بود
تو دل بارون منو عاشقم کرد
بین زمین و آسمون ولم کرد
یکی بگه که چه جوری شد که این شد
سهمتو آسمون و من زمین شد
یکی بگه که ماه من کی بوده
مسبب گناه منکی بوده
سهم من از نگاه تو همین بود
عشق تو بدترین قسمت بهترین بود
تو دل بارون منو عاشقم کرد
بین زمین و آسمون ولم کرد
یکی بگه که چه جوری شد که این شد
سهمتو آسمون و من زمین شد
در آغاز رفتن، به پایان رسیدم
به آیین دل سر سرسپردم دمادم
که یک عمر بی وقفه در خون تپیدم
به هر کس که دل باختم، داغ دیدم
به هر جا که گل کاشتم، خار چیدم
من از خیر این ناخدایان گذشتم
خدایی برای خودم آفریدم
به چشمم بد ِ مردمان عین خوبی است
که من هر چه دیدم، ز چشم تو دیدم
دهانم شد از بوی نام تو لبریز
به هر کس که گل گفتم و گل شنیدم
در آغاز رفتن، به پایان رسیدم
به آیین دل سر سرسپردم دمادم
که یک عمر بی وقفه در خون تپیدم
به هر کس که دل باختم، داغ دیدم
به هر جا که گل کاشتم، خار چیدم
من از خیر این ناخدایان گذشتم
خدایی برای خودم آفریدم
به چشمم بد ِ مردمان عین خوبی است
که من هر چه دیدم، ز چشم تو دیدم
دهانم شد از بوی نام تو لبریز
به هر کس که گل گفتم و گل شنیدم
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
نگو نگو دوست ندارم نمیتونم بدون تو آخه دووم بیارم
بیا بیا شكسته قلب من بیا بذار تموم شه انتظارم
تو رو به هر چی میپرستی قسم میدم یه بار دیگه بیا بمون كنارم
آخه خودت میدونی توی دنیا غیر تو كسی رو من ندارم
بگو كه رفتنت یه خوابه یه قلب بی گناهه كه داره میره زیر پای تو
نرو نبودنت عذابه بگو همش یه خوابه تو رو خدا بمون پیشم نرو
نرو نرو به پات میفتم هنوز یه عالم حرفا مونده كه بت نگفتم
بمون میدونی بی تو میمیرم تموم میشم مگه بهت نگفتم
بگو بگو كه اشتباهه بگو به غیر من به هیچكسی نگاه نكردی
نرو تمومه كار من اگه یه روز بری و دیگه برنگردی
بگو كه رفتنت یه خوابه یه قلب بی گناهه كه داره میره زیر پای تو
نرو نبودنت عذابه بگو همش یه خوابه تو رو خدا بمون پیشم نرو
نگو نگو دوست ندارم نمیتونم بدون تو آخه دووم بیارم
بیا بیا شكسته قلب من بیا بذار تموم شه انتظارم
یادته خواستی بفهمی که چقدر برات میمیرممرا مجال سخن بیش در بیان تو نیست
کمال حسن ببندد زبان گویایی
تموم رنگای روشن رنگِ تیره میشنمگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بیقرار منست
مکن ار چه میتوانی که ز خدمتم برانیتموم رنگای روشن رنگِ تیره میشن
دیگه یادم میره لبخند بزنم
باورم نمیشه که این آدم منم
که تنها و ناراحت و نا امیدم
دلت میخواد زندگیتو کسی نبینه ؟مکن ار چه میتوانی که ز خدمتم برانی
نزنند سایلی را که دری دگر نباشد
دیر است که دل دار پیامی نفرستادمکن ار چه میتوانی که ز خدمتم برانی
نزنند سایلی را که دری دگر نباشد
دیر است که دل دار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
نگو نگو دوست ندارم نمیتونم بدون تو آخه دووم بیارم
بیا بیا شكسته قلب من بیا بذار تموم شه انتظارم
تو رو به هر چی میپرستی قسم میدم یه بار دیگه بیا بمون كنارم
آخه خودت میدونی توی دنیا غیر تو كسی رو من ندارم
بگو كه رفتنت یه خوابه یه قلب بی گناهه كه داره میره زیر پای تو
نرو نبودنت عذابه بگو همش یه خوابه تو رو خدا بمون پیشم نرو
نرو نرو به پات میفتم هنوز یه عالم حرفا مونده كه بت نگفتم
بمون میدونی بی تو میمیرم تموم میشم مگه بهت نگفتم
بگو بگو كه اشتباهه بگو به غیر من به هیچكسی نگاه نكردی
نرو تمومه كار من اگه یه روز بری و دیگه برنگردی
بگو كه رفتنت یه خوابه یه قلب بی گناهه كه داره میره زیر پای تو
نرو نبودنت عذابه بگو همش یه خوابه تو رو خدا بمون پیشم نرو
نگو نگو دوست ندارم نمیتونم بدون تو آخه دووم بیارم
بیا بیا شكسته قلب من بیا بذار تموم شه انتظارم
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی ، از دودمان باد
آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
میان مهربانان کی توان گفتدر دست گلی دارم
این بار که می آیم
کآن را به تو بسپارم
این بار که می آیم
میان مهربانان کی توان گفت
که یار من چنین گفت و چنان کرد
دلم شکسته ...
اما تو بگــــــو
چگونه با دل شکسته ، دوباره به دل ات پیوند ببندم؟؟
دهان ام پر از حرف است .
اما تو بگـــو عزیزم ...
چطور با دهان پُـر حرف بزنم ؟؟
سینه ام پُـر از درد است ؛
اخر تو بگــو ، تمـــام زندگی ام ...
دیگـــــر چگونه میشود تو را به این همه درد دعوت کنم؟؟
مهران پیرستانی / آذر ماه 89
دلم شکسته ...
اما تو بگــــــو
چگونه با دل شکسته ، دوباره به دل ات پیوند ببندم؟؟
دهان ام پر از حرف است .
اما تو بگـــو عزیزم ...
چطور با دهان پُـر حرف بزنم ؟؟
سینه ام پُـر از درد است ؛
اخر تو بگــو ، تمـــام زندگی ام ...
دیگـــــر چگونه میشود تو را به این همه درد دعوت کنم؟؟
مهران پیرستانی / آذر ماه 89
مرا بگذار با ویرانی ای معمار سنگین دل
که رنگ از روی من ز اندیشه تعمیر می ریزد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |