'nobody'
کاربر بیش فعال
تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني
سلام
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
سلام
تمام حجم قفس را شناختیم بس است
بیایید به تجربه در آسمان سری بزنیم
اگرچه نیت خوبی ست زیستن اما
خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم
درود و سپاس
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
تا کی به بزم غیر بدان روی آتشین
بنشینی و بر آتش حسرت نشانیم
تا کی به بزم غیر بدان روی آتشین
بنشینی و بر آتش حسرت نشانیم
مائیم وئ نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی!
یك لحظه این زخمى ترین سهراب را دریاب
من بى تو مى ميرم کجایى نوش دارویم؟
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را
ای دوست شکر بهتر یا انکه شکر سازد
خوبیه قمر بهتر یا انکه قمر سازد!
دل چه خورده است عجب دوش که من مخمورم
یا نمکدان که دیده است که من در شورم
ماییم نوای بی نوایی/ بسم اله اگرحریف مایی
يوسف گمگشته باز ايد به كنعان غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمينروزگاریست که سودای بتان دین منست
غم این کار نشاط دل غمگین منست
دیدن روی تورا دیده ء جان بین باید
دین کجا مرتبهء چشم جهان بین منست
یارب این آتش که درجان من استتو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني
لیلی من باش تا مثل مجنون بشمیارب این آتش که درجان من است
سردکن زانسان که کردی برخلیل
لیلی من باش تا مثل مجنون بشم
نذار بی تو تنها لحظه ها رو پر پر کنم
دو روز دنیارو بی تو عزیزم من سر کنم
بذار فردا بازدوباره آفتابی شه
رو چو آتش می چو آتش عشق آتش هر سه خوشهمچو فرهاد از هوایت کوه هجران می کنم
ای تو را خسرو غلام و صد چو شیرین یاددار
رو چو آتش می چو آتش عشق آتش هر سه خوش
جان ز آتشهای درهم پرفغان این الفرار
دل گفت مرا روزی سالی گذرد زآن مهرفت تا دامنش از گرد زمين پاک بماند
آسماني تر از آن بود که در خاک بماند
از آن دل برکه شب سرزد و تابيد به خورشيد
تا دل روشن نيلوفري اش پاک بماند
دل و دامان شب آن گونه ز سوز دم او سوخت
که گريبان سحر تا به ابد چاک بماند
خوشه سرمست رسيدن شد و از شاخه فرو ريخت
تا که در خاک رگ و ريشهی اين تاک بماند
هر چه ديديم از اين چشم، همه نقش بر آب است
نيست نقشي که در آيينهی ادراک بماند
جز صداي سخن عشق صدايي نشنيدم
که در اين هم همهی گنبد افلاک بماند
دل گفت مرا روزی سالی گذرد زآن مه
جان گفت به گوش دل که ای دل مه و سالت خوش
شب هجران دوست ظلمانیست
ور برآید هزار مهتابش
شبی خوش هر که می خواهد که با جانان بروز آرد
بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی
هزار بار دلم خواست ببارم نبودی
شقیـقـه ت سفـیـده داری پـیر می شی
چـقــد آیـیـنه حرفـاشـــو ســــاده میگه
دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشودرفت تا دامنش از گرد زمين پاک بماند
آسماني تر از آن بود که در خاک بماند
از آن دل برکه شب سرزد و تابيد به خورشيد
تا دل روشن نيلوفري اش پاک بماند
دل و دامان شب آن گونه ز سوز دم او سوخت
که گريبان سحر تا به ابد چاک بماند
خوشه سرمست رسيدن شد و از شاخه فرو ريخت
تا که در خاک رگ و ريشهی اين تاک بماند
هر چه ديديم از اين چشم، همه نقش بر آب است
نيست نقشي که در آيينهی ادراک بماند
جز صداي سخن عشق صدايي نشنيدم
که در اين هم همهی گنبد افلاک بماند
دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود
پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .
این دلِ من !
رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟!
بُر بزن اندیشه ات را …
حکم لازم
دل سپردن
دل گرفتن
هر دو لازم
مشام شب پرازبوی خوش محبوبه های شبدل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود
پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .
این دلِ من !
رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟!
بُر بزن اندیشه ات را …
حکم لازم
دل سپردن
دل گرفتن
هر دو لازم
مشام شب پرازبوی خوش محبوبه های شب
شبی شبدر شبی شب بو شبی بوییدنی امشب
زنی با رقصی آتشبادازاین ویرانه خاک آباد
می آیدگردباد آسا به خود پیچیدنی امشب
زنی با مویی ازشب شب ترورویی زشبنم تر
میان خواب وبیداری چورویا دیدنی امشب
برایش سفره تنگ دلم را میگشایم باز
بساطی گل به گل رنگین بساطی چیدنی امشب
برفا، نم نم روی گورا ،
سرما توی استخونا ،
روزام، تقویم خط خورده ،
شبهام، در سوگت پژمرده ،
دنیا، جفت دستات پوچه ،
بن بست، آغاز هر کوچه ،
یادت، بوی ناب خونه ،
جای لبهات روی گونه ،
رفتن، پر سوز و افسوسه ،
موندن، اینجا یه کابوسه ،
دنیا، جفت دستات پوچه ،
بن بست، آغاز هر کوچه ،
خواب پرواز روی ابرا ،
دود جنگ و مرگ و غوغا ،
سرباز، دستات زیر سنگه ،
مرگت، پیغام هر جنگه ،
دنیا، جفت دستات پوچه ،
بن بست، آغاز هر کوچه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |