یار من رفتی که نباشی در کنارم
ولی ماند یاد تو در ذهنم در خیالم
منم آن غنچه که خون می خورم و خاموشم
که لبم دوخته است آن که دلم سوخته است
یار من رفتی که نباشی در کنارم
ولی ماند یاد تو در ذهنم در خیالم
شعر مسعود سعد سلمان که بیشتر عمر خود را در زندان گزرانده است و این حبسیه ها را نوشته است.
شخصی به هزار غم گرفتارم
شخصی به هزار غم گرفتارم در هر نفسی به جان رسد کارم
بی زلٌت و بی گناه محبوســـــم بی علت و بی سبـــــب گرفتارم
خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیـــــکارم
محبوسم و طالع است منحو سم غم خوارم و اختر است خونخوارم
امروز به غم فزون ترم از دی و امسال به نقد کمتر از پـــارم
طومار ندامت است طبع من حرفی است هر آتشی ز طومارم
یــــــاران گزیــــــــده داشتـــم روزی امروز چه شد که نیست کس یارم
هر نیمه شب آسمان ستو ه آیــــــد از گریه ی سخت و ناله ی زار م
زندان خدایگان که و من کــــه ! نــــاگه چه قضا نمود دیـــــــدارم ؟
بند ی است گران به دست و پایم در شاید که بس ابله و سبــــک بارم !
محبوس چـــــــرا شدم ، نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیـــــــــــارم
آخر چه کنم من و چه بد کردم تا بنــــــــــدٌ ملـــــک بود سزاوارم؟
ترسیــدم و پشت بر وطن کردم گفتـــــــم مــن و طالع نگو نسارم
بسیــــــار امیــــد بــــود در طبعم ای وای امیــــدهــــــــای بسیــــارم!
قصٌه چه کنم دراز، بـــــــس باشد چون نیست گشایشی ز گفتــــــارم
می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او
و من زن شدم
تحملی نا پایدار
یک دنیا از سیبی گفت که من چیدم
ولی هیچ کس نگفت:
نشان عشق سیب سرخی شد که من به آدم دادم!!َ
دکتر محمد رضا شفعی اهل نیشابور
سفر به خیر
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته ز اینجا
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان
به هر آن کجا که باشد ،به جز این سرا ، سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،
به شکوفه ها به باران
برسان سلام مارا.
توجه : گون:نماد افراد وابسته و گرفتار به این دنیای مادی نسیم :نماد افراد آزادی خواه
تو ای تمام احساس من!آری
آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
ناودانها شر شر باران بی صبری استتو ای تمام احساس من!
گرم تر از خورشید زیبا
زیبا تر از شبنم لطیف
لطیف تر از باران بهاری
بهاری تر از هر گل خوش بو
خوش بو تر از یاس های سفید
سفید تر از ابرهای آسمان آبی بلند
بلندتر از کوه های استوار
استوار تر از قامت سروهای عاشق
عاشق تر از هر عشق پر شور
پر شورتر از شهاب درخشان
ناودانها شر شر باران بی صبری است
آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است
تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
تنها میان چشم های تو یک اتصال آسمانی بودکس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
دلا تا کی در این دنیا فریب این وآن بینیتنها میان چشم های تو یک اتصال آسمانی بود
می آمدی آرام و ترد و ترش٬ حتّی نگاه تو کمانی بود
من بودم و یک عالمه احساس ،در لابه لای دفتر شعرم
اما زبانم قاصر و قلبم ،دنیایی از حرف جوانی بود
بی معرفت هرگز نفهمیدی ،این سربه زیر محو احساسات
در لابه لای اشک های خود، محتاج یک پادرمیانی بود
یا رب این نوگل خندان که سپردی منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش..........
شوم با آن صنم بهتر بکوشم
زبی شرمی یکی خفتان بپوشم
مراتا جان بود زو برنگردم
که جان خویش در کار تو کردم![]()
شوم با آن صنم بهتر بکوشم
زبی شرمی یکی خفتان بپوشم
مراتا جان بود زو برنگردم
که جان خویش در کار تو کردم![]()
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
میان عاشق و و معشوق راهی نیستشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم ...
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم ...
من این گفتم ز روی مهربانی
زمهر مادری و دایگانی
یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم
یوسف به این رها شدن ز چاه دل مبندمن عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
يار من دلداده شو ، تا با بلا يارم کني
ما را چو کردي امتحان ، ناچار گردي مهربان
رحم آخر اي آرام جان ، بر اين دل زارم کني
دانی دلم ز خدا چه میخواهد
بی پرده بگویمت تو را میخواهد
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم// لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را
ای وای اگر نداند قدر محبتم را
ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من//ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |