مشاعرۀ سنّتی

مهران.ن

عضو جدید
شعر مسعود سعد سلمان که بیشتر عمر خود را در زندان گزرانده است و این حبسیه ها را نوشته است.

شخصی به هزار غم گرفتارم

شخصی به هزار غم گرفتارم در هر نفسی به جان رسد کارم

بی زلٌت و بی گناه محبوســـــم بی علت و بی سبـــــب گرفتارم

خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیـــــکارم

محبوسم و طالع است منحو سم غم خوارم و اختر است خونخوارم

امروز به غم فزون ترم از دی و امسال به نقد کمتر از پـــارم

طومار ندامت است طبع من حرفی است هر آتشی ز طومارم

یــــــاران گزیــــــــده داشتـــم روزی امروز چه شد که نیست کس یارم

هر نیمه شب آسمان ستو ه آیــــــد از گریه ی سخت و ناله ی زار م

زندان خدایگان که و من کــــه ! نــــاگه چه قضا نمود دیـــــــدارم ؟

بند ی است گران به دست و پایم در شاید که بس ابله و سبــــک بارم !

محبوس چـــــــرا شدم ، نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیـــــــــــارم

آخر چه کنم من و چه بد کردم تا بنــــــــــدٌ ملـــــک بود سزاوارم؟

ترسیــدم و پشت بر وطن کردم گفتـــــــم مــن و طالع نگو نسارم

بسیــــــار امیــــد بــــود در طبعم ای وای امیــــدهــــــــای بسیــــارم!

قصٌه چه کنم دراز، بـــــــس باشد چون نیست گشایشی ز گفتــــــارم
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعر مسعود سعد سلمان که بیشتر عمر خود را در زندان گزرانده است و این حبسیه ها را نوشته است.

شخصی به هزار غم گرفتارم

شخصی به هزار غم گرفتارم در هر نفسی به جان رسد کارم

بی زلٌت و بی گناه محبوســـــم بی علت و بی سبـــــب گرفتارم

خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیـــــکارم

محبوسم و طالع است منحو سم غم خوارم و اختر است خونخوارم

امروز به غم فزون ترم از دی و امسال به نقد کمتر از پـــارم

طومار ندامت است طبع من حرفی است هر آتشی ز طومارم

یــــــاران گزیــــــــده داشتـــم روزی امروز چه شد که نیست کس یارم

هر نیمه شب آسمان ستو ه آیــــــد از گریه ی سخت و ناله ی زار م

زندان خدایگان که و من کــــه ! نــــاگه چه قضا نمود دیـــــــدارم ؟

بند ی است گران به دست و پایم در شاید که بس ابله و سبــــک بارم !

محبوس چـــــــرا شدم ، نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیـــــــــــارم

آخر چه کنم من و چه بد کردم تا بنــــــــــدٌ ملـــــک بود سزاوارم؟

ترسیــدم و پشت بر وطن کردم گفتـــــــم مــن و طالع نگو نسارم

بسیــــــار امیــــد بــــود در طبعم ای وای امیــــدهــــــــای بسیــــارم!

قصٌه چه کنم دراز، بـــــــس باشد چون نیست گشایشی ز گفتــــــارم

می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او
 

vajiheh.kh

عضو جدید
می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او

و من زن شدم
تحملی پایدار
یک دنیا از سیبی گفت که من چیدم
ولی هیچ کس نگفت:
نشان عشق
سیب سرخی شد که من به آدم دادم!!َ
 
آخرین ویرایش:

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز


و من زن شدم
تحملی نا پایدار
یک دنیا از سیبی گفت که من چیدم
ولی هیچ کس نگفت:
نشان عشق سیب سرخی شد که من به آدم دادم!!َ

موج رنگین افق پایان نداشت
آسمان از عطر روز آکنده بود
گرد ما گویی حریر ابرها
پرده ای نیلوفری افکنده بود
 

مهران.ن

عضو جدید
دکتر محمد رضا شفعی اهل نیشابور

سفر به خیر

به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید

دل من گرفته ز اینجا
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان

همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان
به هر آن کجا که باشد ،به جز این سرا ، سرایم

سفرت به خیر اما تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،
به شکوفه ها به باران
برسان سلام مارا.


توجه : گون:نماد افراد وابسته و گرفتار به این دنیای مادی نسیم :نماد افراد آزادی خواه
 

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکتر محمد رضا شفعی اهل نیشابور

سفر به خیر

به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید

دل من گرفته ز اینجا
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان

همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان
به هر آن کجا که باشد ،به جز این سرا ، سرایم

سفرت به خیر اما تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،
به شکوفه ها به باران
برسان سلام مارا.


توجه : گون:نماد افراد وابسته و گرفتار به این دنیای مادی نسیم :نماد افراد آزادی خواه


آری
آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آری
آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
تو ای تمام احساس من!
گرم تر از خورشید زیبا
زیبا تر از شبنم لطیف

لطیف تر از باران بهاری
بهاری تر از هر گل خوش بو
خوش بو تر از یاس های سفید
سفید تر از ابرهای آسمان آبی بلند
بلندتر از کوه های استوار
استوار تر از قامت سروهای عاشق
عاشق تر از هر عشق پر شور
پر شورتر از شهاب درخشان
 

negin91

عضو جدید
تو ای تمام احساس من!
گرم تر از خورشید زیبا
زیبا تر از شبنم لطیف

لطیف تر از باران بهاری
بهاری تر از هر گل خوش بو
خوش بو تر از یاس های سفید
سفید تر از ابرهای آسمان آبی بلند
بلندتر از کوه های استوار
استوار تر از قامت سروهای عاشق
عاشق تر از هر عشق پر شور
پر شورتر از شهاب درخشان
ناودانها شر شر باران بی صبری است
آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
تنها میان چشم های تو یک اتصال آسمانی بود

می آمدی آرام و ترد و ترش٬ حتّی نگاه تو کمانی بود

من بودم و یک عالمه احساس ،در لابه لای دفتر شعرم

اما زبانم قاصر و قلبم ،دنیایی از حرف جوانی بود

بی معرفت هرگز نفهمیدی ،این سربه زیر محو احساسات

در لابه لای اشک های خود، محتاج یک پادرمیانی بود
 

saeedran

عضو جدید
تنها میان چشم های تو یک اتصال آسمانی بود

می آمدی آرام و ترد و ترش٬ حتّی نگاه تو کمانی بود

من بودم و یک عالمه احساس ،در لابه لای دفتر شعرم

اما زبانم قاصر و قلبم ،دنیایی از حرف جوانی بود

بی معرفت هرگز نفهمیدی ،این سربه زیر محو احساسات

در لابه لای اشک های خود، محتاج یک پادرمیانی بود
دلا تا کی در این دنیا فریب این وآن بینی
یکی زین چاه جسمانی برون شو تا جهان بینی
 

tanin67

عضو جدید
یا رب این نوگل خندان که سپردی منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش..........
 

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
شوم با آن صنم بهتر بکوشم
زبی شرمی یکی خفتان بپوشم
مراتا جان بود زو برنگردم
که جان خویش در کار تو کردم:)

نه از رومم نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در
بگشای ، دلتنگم
حریفا ، میزبانا ، میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
 

tanin67

عضو جدید
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
 

b65241

کاربر بیش فعال
یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم

هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم

من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
يار من دلداده شو ، تا با بلا يارم کني
ما را چو کردي امتحان ، ناچار گردي مهربان
رحم آخر اي آرام جان ، بر اين دل زارم کني
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
يار من دلداده شو ، تا با بلا يارم کني
ما را چو کردي امتحان ، ناچار گردي مهربان
رحم آخر اي آرام جان ، بر اين دل زارم کني
یوسف به این رها شدن ز چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانی ات کنند
 

tanin67

عضو جدید
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا