مشاعرۀ سنّتی

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دعوت مکارشان اندر کشید //
الحذر از مکر شیطان ای رشید​

 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم؟...........طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار تو خرجین تست و کیسه‌ات///گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است........ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تو وقتی نیستی دنیا رنگ غم داره
به چشمم زندگی یه چیزی کم داره
من از دست تو شکوه کی کنم هرگز
میدونم زندگی 100 پیچ
و خم داره
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر که می‌آمد بگفتا نیست این/
هین در آ خواجه در آن گوشه نشین
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناطق کامل چو خوان‌پاشی بود//خوانش بر هر گونهٔ آشی بود

 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن سگی که می‌گزد گویم دعا//که ازین خو وا رهانش ای خدا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن سگی که می‌گزد گویم دعا//که ازین خو وا رهانش ای خدا

اران عشق

باز هم باران میبارد و مرا به یاد بارانی که روز رفتنت از دو چشم من

بارید میاندازد. باز هم دلم آرام و بی صدا میشکند و از صدای شکستنش پرنده ای

که روی بام دلم نشسته بود پر میکشد تا خبر شکستم را به تو بگوید، به تو وقت

رفتن اشک ها و التماس هایم را زیر قدم های سنگیت له کردی و به عشقم

خندیدی و من تنها نگاه میکردم. به تو که همیشه

دوستت داشتم و هیچ وقت مرا

ندیدی...!

و من هنوز هم عاشقانه تورا دوست دارم، در کنار تمام کسانی که دوستشان داری

و دوستت دارند.
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اران عشق

باز هم باران میبارد و مرا به یاد بارانی که روز رفتنت از دو چشم من

بارید میاندازد. باز هم دلم آرام و بی صدا میشکند و از صدای شکستنش پرنده ای

که روی بام دلم نشسته بود پر میکشد تا خبر شکستم را به تو بگوید، به تو وقت

رفتن اشک ها و التماس هایم را زیر قدم های سنگیت له کردی و به عشقم

خندیدی و من تنها نگاه میکردم. به تو که همیشه

دوستت داشتم و هیچ وقت مرا

ندیدی...!

و من هنوز هم عاشقانه تورا دوست دارم، در کنار تمام کسانی که دوستشان داری

و دوستت دارند.


شعری نویس ای خوش مرام!
شعر نو املای بی فعل بیش نیست!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم......دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

اران مي بارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره مي سپارد امشب
در نگاهت، مانده چشمم
شايد از فکر سفربرگردي امشب
از تو دارم، يادگاري
سردي اين بوسه را پيوسته بر لب
قطره قطره اشک چشمم
ميچکد با نم نم باران به دامن
بسته اي بار سفر را
با تو اي عاشق ترين بد کرده ام من
رنگ چشمت رنگ دريا
سينه ي من دشت غم ها
يادم آيد زير باران
با تو بودم با تو تنها
زير باران با تو بودن
زير باران با تو تنها
باران مي بارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره مي سپارد امشب
اين کلام آخرينت
برده ميل زندگي را از سر من
گفته اي شايد بيايي
از سفر اما نميشه باور من
رفتنت را کرده باور
التماسم را ببين در اين نگاهم
زير باران گريه کردم
بلکه باران شويد از جانم گناهم
اين کلام آخرينت
برده ميل زندگي را از سر من
گفته اي شايد بيايي
از سفر اما نميشه باور من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعری نویس ای خوش مرام!
شعر نو املای بی فعل بیش نیست!

تو باش

با دستهایت

- حتی اگر سرد باشند-

با چشمهایت

- حتی اگر خالی باشند

از آن نگاهی که آغاز می کند روح راـ

باش

با آن لحن نازنین ات

حتی اگر تلخ باشد

- به تلخی سرنوشت من -

تو باش

فقط باش

که وقتی هستی

از شعف حضورت؛

من نه توان لمس دارم، نه می بینم، نه می شنوم، نه...

تو باش...
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترک کفرش هم برای حق بود//نه ز بیم آنک در آتش رود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رسیدی از ته دنیایی روشن منو بردی به خود تا مرز باور

نمی دونم اگر با من نبودی کدوم دست نوازش مرهمم بود

عزیزم توی این نامردمی ها همیشه دستای تو محرمم بود

بذار باهم باشیم تا فصل اخر منو تنها نذار با بی کسی ها

بمون با من تو این دنیای مسموم دارم می میرم از دلواپسی ها



از اسمان و دریا گذشتم تا رسیدم به سپیده
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا