جواد111
عضو جدید
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای در انداخته ای یعنی چه....
هوای می و مطرب کرده دلت
شاباش پیر خرابات بهانه کرده دلت
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای در انداخته ای یعنی چه....
عداوتي نيست،قضاوتي نيست....عسس نخواهد،سپه ندارد
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد......حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرددر بهاری که برو چشم خزان میگرید
به غزل خوانی مرغان چمن حاجت نیست
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است........ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن استیار تو خرجین تست و کیسهات///گر تو رامینی مجو جز ویسهات
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است........ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
هر که میآمد بگفتا نیست این/
هین در آ خواجه در آن گوشه نشین
در پس نگاه من!ناطق کامل چو خوانپاشی بود//خوانش بر هر گونهٔ آشی بود
در پس نگاه من!
تو همان کوچه غریبی،
که واژه های غربتت
رسیده تا مهتاب کوچه ام!
می دانمت!
بیا و در پس نگاه خیسم بمان!
اران عشقآن سگی که میگزد گویم دعا//که ازین خو وا رهانش ای خدا
اران عشق
باز هم باران میبارد و مرا به یاد بارانی که روز رفتنت از دو چشم من
بارید میاندازد. باز هم دلم آرام و بی صدا میشکند و از صدای شکستنش پرنده ای
که روی بام دلم نشسته بود پر میکشد تا خبر شکستم را به تو بگوید، به تو وقت
رفتن اشک ها و التماس هایم را زیر قدم های سنگیت له کردی و به عشقم
خندیدی و من تنها نگاه میکردم. به تو که همیشه
دوستت داشتم و هیچ وقت مرا
ندیدی...!
و من هنوز هم عاشقانه تورا دوست دارم، در کنار تمام کسانی که دوستشان داری
و دوستت دارند.
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم......دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
آن سگی که میگزد گویم دعا//که ازین خو وا رهانش ای خدا
شعری نویس ای خوش مرام!
شعر نو املای بی فعل بیش نیست!
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند.....در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
آن زکاتی دان که غمگین را دهی//گوش را چون پیش دستانش نهی
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب....ای ماه اگر ز چاه به در می کشانیم
شعری نویس ای خوش مرام!
شعر نو املای بی فعل بیش نیست!
مغز علم افزود کم شد پوستش//زانک عاشق را بسوزد دوستش
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر....این سفر راه قیامت می روی تنها چرا
این سگان را هم در آن اندیشه دار//که نباشند از خلایق سنگسار
دست از طلب ندارم تا کام من برآید.....یا تن رسد ز جان و یا جان ز تن درآیدترک کفرش هم برای حق بود//نه ز بیم آنک در آتش رود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |