مشاعرۀ سنّتی

[Ghazal_joon]

من چگونه هوش دارم پیش و پس

چون نباشد نور یارم پیش و پس

 

[امیر افشار]

سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

 

[Ghazal_joon]

مرغ جانش در قفس چون می‌طپید

داد مال و آن کنیزک را خرید

 

[امیر افشار]

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه‌ی بامی که پریدیم ، پریدیم

 

[Ghazal_joon]

می‌رسید از دور مانند هلال

نیست بود و هست بر شکل خیال

 

[امیر افشار]

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

 

[Ghazal_joon]

دید شخصی فاضلی پر مایه‌ای

آفتابی درمیان سایه‌ای

 

[امیر افشار]

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[Ghazal_joon]

درمیان گریه خوابش در ربود

دید در خواب او که پیری رو نمود

 

[امیر افشار]

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

 

[Ghazal_joon]

ای همیشه حاجت ما را پناه

بار دیگر ما غلط کردیم راه

 

[امیر افشار]

همى تا این سخن باشد نهفته
بدو بر ما بلا را چشم خفته

 

[Ghazal_joon]

هر دو بحری آشنا آموخته

هر دو جان بی دوختن بر دوخته

 

[asaese]

هر دو بحری آشنا آموخته

هر دو جان بی دوختن بر دوخته

هر دلی از سوز ما آگاه نیست
غیر را در خلوت ما راه نیست

 

[Ghazal_joon]

ترجمانی هرچه ما را در دلست

دستگیری هر که پایش در گلست

 

[apadana13]

تو گفته اي تحمل نكنم جمال خوبان .................. بكني اگر چو سعدي نظري بيازمايي

 

[venous_20]

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

 

[sahar-architect]

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

درد بي عشقي زجانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جاني داشتم

 

[امیر افشار]

مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار
رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار

 

[sahar-architect]

مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار
رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار

رازي كه بر غير نگفتيم و نگوييم
با دوست بگوييم كه او محرم راز است

 

[امیر افشار]

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او

 

[sahar-architect]

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او

وفا نكردي و كردم،جفا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم بريدي و نبريدم

 

[امیر افشار]

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود

 

[sahar-architect]

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود

دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

 

[امیر افشار]

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

 

[sahar-architect]

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باظل بود

 

[امیر افشار]

دردا که بپختیم در این سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خامست

 

[sahar-architect]

دردا که بپختیم در این سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خامست

تو عهد كرده اي كه كشاني به خون مرا
من جهد كرده ام كه به عهدت وفا كنم

 

[apadana13]

ما را گلي ز روي تو چيدن نگذارند ............ چيدن چه خياليست كه ديدن نگذارند

صد شربت شيرين زلبت خسته دلان را ........... نزديك لب ارند و چشيدن نگذارند

گفتم شنود مژده دشنام تو گوشم ........... ان نيز شنيدم كه شنيدن نگذارند

 

[mohandes soror]

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی وسلامی نفرستاد