won-a-pa-lei
عضو جدید
تازیان را غم احوال گران باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
تازیان را غم احوال گران باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
نادرهای باید کو بهر تو غمخواره شود
بشنو از قل خدا هست زمین مهد شما
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوستآن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش / هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرجست و بس / جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه
من همان به که از او نیک نگه دارم دلیاد باد آن کو به قصد خون ما
زلف را بشکست و پیمان نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
زلف را بشکست و پیمان نیز هم
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسياد باد آن که چو ياقوت قدح خنده زدی
در ميان من و لعل تو حکايتها بود
ترا ساقی کند چشم فسون ساز
که در مستی گشایش پرده از راز
درد عشق ار چه دل از خلق نهان میدارد
حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |