مشاعرۀ سنّتی

raghsebad

عضو جدید
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی

صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آتش افسرده ای از کاروان وا مانده ام همرهان رفته خاکستر نشینم کرده اند
 

Ka!SeR

عضو جدید

اي دل طريق رندي از محتسب بياموز
مست است ودر حق او کس اين گمان ندارد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در این خونفشان عرصهٔ رستخیز

تو خون صراحی و ساغر بریز



دوستان شرمنده تشکر ندارم.
 

Ka!SeR

عضو جدید
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم
وقت پر پر شدنش سوز و نوايي نکنيم
يادمان باشد سر سجاده ي عشق
جز براي دل محبوب دعايي نکنيم
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر



از مه روی تو و اشک چو پروین من است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم
وقت پر پر شدنش سوز و نوايي نکنيم
يادمان باشد سر سجاده ي عشق
جز براي دل محبوب دعايي نکنيم

ماه تمام درست خانه دل آن توست



عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد



لطایف حکمی با کتاب قرآنی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ملالی نیست ماهی را ز دریا



که بی‌دریا خود او خرم نگردد
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش با یاد تو در خلودت من یزمی بود
خلق گفتند که سودازده، تنهاست هنوز
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
زخم تیغ و تیر من منصور شد



چون که از زخم سنان نگریختم
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من راه، هجران را بخود هرگز نمیدادم ولی
آتش ره خود وا کند چون در نیستان بگذرد
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانی که کدامین شب و روزست که عاشق
خشنود دلی دارد و خوشبوی مشامی؟
شامی که شمال آورد از دوست نسیمی
صبحی که صبا آورد از یار پیامی
 

koobagher

عضو جدید
یار من آن دلبر گیسو بلند ........................ آن سیه چشم و همان ابرو کمند
آنکه از شهلای مستش در فغان ...................... جمله نیکان آمده پیر و جوان
آنکه از خندان لبش مستیم ما .......................... از غم و اندوه دل رستیم ما
آنکه سودای نظر بر چهره اش ....................... می کند دارندگان را شهره اش
آنکه از خال لبش دلها به خون ..................... سینه ها مشروح سرها پرجنون
آنکه دنیا از وجودش در قرار ..................................... زندگانی تا ابد زو برقرار
آنکه از اسباب او بلوا نشست ....................... در دهان بندگان حلوا نشست
آنکه از بودش مصیبتها خفیف ............................. از برای عیبها ستر و لفیف
آنکه از یمنش بسی روزی فراخ ....................... گر نباشد او نباشد کوخ و کاخ
آنکه در آخر زمان راه نجات ............................ از برای سرکشان مرگ و فجات
مشفقا گر تو فرج خواهی ز حق ................. بس دعا گویش شب و روز و فلق
(ک.م)
01/06/1389
01:27​
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق او با صعب کاری بوده است




لطف او نسبت به من این یک دو سال

گر شماری یک دوباری بوده است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یار من آن دلبر گیسو بلند ........................ آن سیه چشم و همان ابرو کمند
آنکه از شهلای مستش در فغان ...................... جمله نیکان آمده پیر و جوان
آنکه از خندان لبش مستیم ما .......................... از غم و اندوه دل رستیم ما
آنکه سودای نظر بر چهره اش ....................... می کند دارندگان را شهره اش
آنکه از خال لبش دلها به خون ..................... سینه ها مشروح سرها پرجنون
آنکه دنیا از وجودش در قرار ..................................... زندگانی تا ابد زو برقرار
آنکه از اسباب او بلوا نشست ....................... در دهان بندگان حلوا نشست
آنکه از بودش مصیبتها خفیف ............................. از برای عیبها ستر و لفیف
آنکه از یمنش بسی روزی فراخ ....................... گر نباشد او نباشد کوخ و کاخ
آنکه در آخر زمان راه نجات ............................ از برای سرکشان مرگ و فجات
مشفقا گر تو فرج خواهی ز حق ................. بس دعا گویش شب و روز و فلق
(ک.م)
01/06/1389
01:27​

قطره دریای منی دم چه زنی بیش



غرقه شو و جان صدف پر ز گهر دار
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا