یار من آن دلبر گیسو بلند ........................ آن سیه چشم و همان ابرو کمند
آنکه از شهلای مستش در فغان ...................... جمله نیکان آمده پیر و جوان
آنکه از خندان لبش مستیم ما .......................... از غم و اندوه دل رستیم ما
آنکه سودای نظر بر چهره اش ....................... می کند دارندگان را شهره اش
آنکه از خال لبش دلها به خون ..................... سینه ها مشروح سرها پرجنون
آنکه دنیا از وجودش در قرار ..................................... زندگانی تا ابد زو برقرار
آنکه از اسباب او بلوا نشست ....................... در دهان بندگان حلوا نشست
آنکه از بودش مصیبتها خفیف ............................. از برای عیبها ستر و لفیف
آنکه از یمنش بسی روزی فراخ ....................... گر نباشد او نباشد کوخ و کاخ
آنکه در آخر زمان راه نجات ............................ از برای سرکشان مرگ و فجات
مشفقا گر تو فرج خواهی ز حق ................. بس دعا گویش شب و روز و فلق
(ک.م)
01/06/1389
01:27