مشاعرۀ سنّتی

koobagher

عضو جدید
تا یار نخندد نتوانم که بخندم ...................... گر دل نستاند ز منش دل به که بندم
09/05/1389
20:55​
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
نگویم کز غمم آزاد سازی



که از غم خاطر خود شاد سازی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست
 
  • Like
واکنش ها: sh85

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد
 
  • Like
واکنش ها: sh85

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در توکل تو بگویی که سبب سنت ماست



در تسبب تو نکوهیدن اسباب کنی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


دلا خود را در آیینه چو کژ بینی هرآیینه



تو کژ باشی نه آیینه تو خود را راست کن اول



:gol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در پاکی بی‌مهر و کین در بزم عشق او نشین



در پرده منکر ببین آن پرده صدمسمار را
 

maede66

عضو جدید
اي ديده تو را به روي او خواهم داد
از گريه ي شوقت آبرو خواهم داد

مي خند چو آيينه كه در حجله ي بخت
دست تو به دست آرزو خواهم داد
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي ديده تو را به روي او خواهم داد
از گريه ي شوقت آبرو خواهم داد

مي خند چو آيينه كه در حجله ي بخت
دست تو به دست آرزو خواهم داد
در دایره ای کآمدن و رفتن ماست
آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


در این خشکی هجران ماهیانند

بیا ای آب بحر زندگانی




برون آب ماهی چند ماند

چه گویم من نمی‌دانم تو دانی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان

ای کف تو بزن بر رگ خون ایشان




ای نعرهٔ گویندهٔ جویندهٔ دل

ای از نمکان ببر مرام تا نه مکان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان

ای کف تو بزن بر رگ خون ایشان




ای نعرهٔ گویندهٔ جویندهٔ دل

ای از نمکان ببر مرام تا نه مکان
نه تنها شد صبوحي از غم هجران تو محزون ..:gol:.. فغان شد ناله شد خـونين جگــر شد ديــده تر شد
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
 

hamid_61

عضو جدید
در میکده خدمت کن بی معرکه سلطان باش
فرمان بر ساقی شو فرمانده دوران باش

در حلقه می خواران بیکار نباید شد
یا خواجه فرمانده یا بنده ی فرمان باش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا