مشاعرۀ سنّتی

[مارگارت]

شب صحبت غنيمت دان كه بعد از روزگار ما
بسى گردش كند گردون بسى ليل و نهار آرد

 

[shima88]

در این دنیای عاشق کش من از مردن نمیترسم..

 

[azadeh_arch _eng]

من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم

 

[sh85]

من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور 2-3پیمانه

 

[shima88]

من از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها

 

[maryam_22]

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او

گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت

 

[azadeh_arch _eng]

تو که اهسته میخوانی قنوت گریه هایت را
میان ربنای سبز دستانت دعایم کن

 

[maryam_22]

نا اميدم مكن از سابقه ي لطف ازل

تو پس پرده چه داني كه كه خوب است و كه زشت


آزاده جون شب خوش

 

[hamid_61]

تو زلف مشکبارت، من و چشم اشکبارم

تو لعل آبدارت، من و کام آتشینم

 

[مارگارت]

من از آن حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده ء عصمت برون آرد زليخا را

 

[N. fotros]

اندر سر ما خیال عشقت
هر روز که باد در فزون باد

 

[naghmeirani]

درد دوری می‌کشم گر چه خراب افتاده‌ام

بار جورت می‌برم گر چه تواناییم نیست

 

[rose gol]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شوداز هرمژه چون سیل روانه

 

[مارگارت]

هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جريده ء عالم دوام ما

 

[naghmeirani]

این زمان بی‌برگ و بارم، ورنه از جوش ثمر

منت دست نوازش بود بر من سنگ را

 

[ehsan-shimi]

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس اخر کجا شد مهر فرزندی

 

[naghmeirani]

یا رب ز شرابِ عشق سر مستم کن

وز عشقِ خودت نیست کن و هستم کن

از هر چه بجز عشق تهیدستم کن

یکباره به بندِ عشق پا بستم کن

 

[azadeh_arch _eng]

نشسته رنگ جدایی به صفحه ی دل من
شکسته شاخه ی امید و خانه خاموش است
تنیده تار سیه عنکبوت نومیدی
فشرده پنجه و با روح من هم اغوش است

 

[ehsan-shimi]

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
​

 

[میعاد حسنی]

دمت گرم رفیق

 

[*زهره*]

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز

هزار بازی از این طرفه‌تر برانگیزد

 

[Ka!SeR]

دل من در هوس روي تو اي مونس جان
خاک راهيست که در دست نسيم افتادست

 

[مارگارت]

تيرى كه زدى بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راى صوابت

 

[kachal63]

تو تا جدا شدی از من زمانه سوخت مرا
چنین بود چو گل از پیش خار برخیزد

 

[primrose]

دل برقرار نیست که گویم نصیحتی

از راه عقل و معرفتش رهنمون شوم

 

[arefeh sadat]

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

آن که او عالم سر است به این حال گواست.

 

[rezvane]

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت

 

[sahar-architect]

تو را من دوست ميدارم تورا كه روح باراني
تورا كه چون رخ مهتاب به چشم من درخشاني

 

[salvador]

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد




آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

 

[nooshafarin]

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد




آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

دویی را چون برون کردم
دو عالم را یکی دیدم
یکی بینم
یکی جویم
یکی دانم
یکی خوانم