شاید که جاودانه بمانی کنار مـــــــــن
ای نازنین ، که هیچ وفا نیست با منت !
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی
دل بر غریبی مینهی این کی بود شرط وفا
c u
شاید که جاودانه بمانی کنار مـــــــــن
ای نازنین ، که هیچ وفا نیست با منت !
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی
دل بر غریبی مینهی این کی بود شرط وفا
c u
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسیله آموز صد مدرس شد
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ای سروِ پای بسته ،به آزادگی منازامشب ستایمت ای پری فردا ز گفتن بگذری
فردا زمین و آسمان در شرح تو باشد فنا
اینکه می گویند آن خوشتر ز حسنمن دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا
ای قد مه از رشک تو چون آسمان گشته دوتا
اینکه می گویند آن خوشتر ز حسن
یارِ ما این دارد و آن نیز هم
آفرین باد به پروانه که مانندِ عمادمرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه اینجا و گاه آنجا
شهریار
از همان راهی که آمد گل مسافر می شود
باغبان بیهوده می بندد در گلزار را
صائب تبریزی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |