مشاعرۀ سنّتی

[naghmeirani]

نه کار دل به کام و نه دلدار سازگار
خونین دلم ز طالع ناسازگار خویش

عبید زاکانی

 

[yas87]

شده از قیلِ من و قالِ دلت جار زنی
چنگ بر خود بکشی جای سخن زار زنی

 

[naghmeirani]

یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست

هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست

سعدی

 

[yas87]

تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید

 

[naghmeirani]

دلی کـــز معرفت نــور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید

سلمان هراتی

 

[حميدرن]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود، گشته ایم ما
گفت آن چه یافت می نشود، آنم آرزوست

 

[naghmeirani]

تو کافر دل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دل‌سِتان ابرو

حافظ

 

[yas87]

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

 

[sara20012]

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

 

[naghmeirani]

سعدی

تا گُل رویِ تُو دیدَم
همه گل ها خارند
تا تُو را یار گِرفتم
همه خلق اغیارَند

 

[*M.A*]

دل نیست کبوتر که چو برخاست بشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم پریدیم

 

[naghmeirani]

مرحبا طایرِ فَرُّخ پِیِ فرخنده پیام

خیرِ مقدم چه خبر؟ دوست کجا؟ راه کدام؟

حافظ

 

[*M.A*]

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

 

[yas87]

ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب

 

[حميدرن]

به نام خداوند گردون سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر

 

[naghmeirani]

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

حافظ

 

[*M.A*]

دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی آیام دل آدمیان است..

 

[naghmeirani]

تو چه دانی که ما چه مرغانیم
هر نفس زیر لب چه می خوانیم

مولانا

 

[yas87]

مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دیداز آن چشم و از آن ابرو

 

[حميدرن]

وقتی دل سودایی، می‌رفت به بستان‌ها
بی‌خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم، از یاد برفت آن‌ها

 

[*M.A*]

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

 

[yas87]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام

 

[حميدرن]

مستم ولی از روی او غرقم ولی در جوی او
از قند و از گلزار او چون گلشکر پرورده ام

غرلیات مولوی

 

[naghmeirani]

مولانا

مَنم دَر موج دَریاهایِ عِشقت
مَرا گویی کُجایی مَن چِه دانم

 

[*M.A*]

مرغ شَبخوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شده اند در شب دشت
آه از آن رفتگانِ بی برگشت

 

[naghmeirani]

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد

وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد

حافظ

 

[*M.A*]

دیدی که جهان به ما چه ها کرد..؟
ما را به غم تو مبتلا کرد

 

[naghmeirani]

دل گرفته ی من کی چو غنچه باز شود
مگر صبا برساند به من هوای تو را


چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان
که هیچکس نتواند گرفت جای تو را

هوشنگ ابتهاج

 

[yas87]

ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد

 

[naghmeirani]

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

سعدی