مشاعرۀ سنّتی

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دهند اجازت مرا به سیر و سفر

نسیم باد مصلا و اب رکن اباد

شرمنده تشکرم غیر فعال......
ديروز تمام خاطرات با تو بودن را دور ريختم
و امروز هر چه كردم خود را نيافتم
ممنون عزيز عوضش من تشكرم فعاله;)
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

سلام مهرنوش جان سال نو مبارک...............شرمنده تشکرم غیر فعال
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست

[FONT=times new roman, times, serif]تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند [/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو اي ناشناس سيه چشم من
بافتادگان هم نگاهي رواست
گنه نيست از پرده بيرون شدي
وگر هست گاهي گناهي رواست

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه یی از نفحات نفس یار بیار

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رسم عاشق كشي و شيوه شهر آشوبي
جامه اي بود كه بر قامت او دوخته بود

[FONT=times new roman, times, serif]دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند [/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تنم افتاده خونين زير اين آوار شب ، اما
دري زين دخمه سوي خانه خورشيد بگشادم

الا اي صبح آزادي به ياد آور در آن شادي
كزين شبهاي ناباور منت آواز ميدادم
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنم افتاده خونين زير اين آوار شب ، اما
دري زين دخمه سوي خانه خورشيد بگشادم

الا اي صبح آزادي به ياد آور در آن شادي
كزين شبهاي ناباور منت آواز ميدادم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
میازار موری که دانـــه کـــش اســت
که جان دارد و جان شرین خوش است
فردوسی:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تورا كه چون جگر غنچه جان گل رنگ است
به جمع جامه سپيدان دل سياه مرو

به زير خرقه رنگين چه دام ها دارند
تو مرغ زيركي اي جان به خانقاه مرو
 

russell

مدیر بازنشسته
ولي افسوس كه ديگر حتا
سايه اي زان رخ پر مهر توام نيست كه من بسپارم به هوايش دل ريك نفر با آن سه تار كهنه اش
روزهايم را دوباره رنگ زد
شعرهاي بي صدايم را كه ديد
پا به پاشان شعر شد ، آهنگ زد


پيچك خشك دلم را آب داد
با نسيم دفترم همراه شد
تا كوير راه من را ديد ، زود
تك درختي در ميان راه شد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ديده ام مي جست گفتندم نبيني روي دوست
عاقبت معلوم كردم كاندرو سيماب داشت
نقش نامت كرده دل محراب تسبيح وجود
تا سحر تسبيح گويان روي در محراب داشت

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تورا ميخواهم اي ديرينه دل خواه
كه با ناز گل رويا شكفتي

به هر زيبا كه دل بشتم تو بودي
كه خود را در رخ او مينهفتي
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب ميسو ختيم پروانه وار
پاي آن سر روان اشك رواني داشتم
مکانی برایت به از دل ندارم
اگر عیب این خانه تنگی نباشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب ميسو ختيم پروانه وار
پاي آن سر روان اشك رواني داشتم

من همگی چو شیشه‌ام شیشه گریست پیشه‌ام

آه که شیشه دلم از حجری چه می‌شود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا