نمی دهند اجازت مرا به سیر و سفراي ادمها كه بر ساحل نشسته شادو خندانيد
يك نفر در اب دارد ميسپارد جان
نسیم باد مصلا و اب رکن اباد
شرمنده تشکرم غیر فعال......
نمی دهند اجازت مرا به سیر و سفراي ادمها كه بر ساحل نشسته شادو خندانيد
يك نفر در اب دارد ميسپارد جان
ديروز تمام خاطرات با تو بودن را دور ريختمنمی دهند اجازت مرا به سیر و سفر
نسیم باد مصلا و اب رکن اباد
شرمنده تشکرم غیر فعال......
ديروز تمام خاطرات با تو بودن را دور ريختم
و امروز هر چه كردم خود را نيافتم
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف اومباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست
دوش مي آمد و رخساره برافروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ایی برون آی ای کوکب هدایت
تو اي ناشناس سيه چشم من
بافتادگان هم نگاهي رواست
گنه نيست از پرده بيرون شدي
وگر هست گاهي گناهي رواست
رسم عاشق كشي و شيوه شهر آشوبيتا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه یی از نفحات نفس یار بیار
رسم عاشق كشي و شيوه شهر آشوبي
جامه اي بود كه بر قامت او دوخته بود
دلداه و غریبم و گمنام این دیار
زان یار دلنشین که نشان می دهد به من
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننماییاز کران تا بکران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاکتنم افتاده خونين زير اين آوار شب ، اما
دري زين دخمه سوي خانه خورشيد بگشادم
الا اي صبح آزادي به ياد آور در آن شادي
كزين شبهاي ناباور منت آواز ميدادم
تورا كه چون جگر غنچه جان گل رنگ است
به جمع جامه سپيدان دل سياه مرو
به زير خرقه رنگين چه دام ها دارند
تو مرغ زيركي اي جان به خانقاه مرو
مکانی برایت به از دل ندارمياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب ميسو ختيم پروانه وار
پاي آن سر روان اشك رواني داشتم
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب ميسو ختيم پروانه وار
پاي آن سر روان اشك رواني داشتم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |