مشاعرۀ سنّتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا تن رسد به جانان يا جان زتن بر آيد
بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
كه از اتش درونم دود از كفن بر آيد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دگرم وعده ديدار وفايي نكند
مگر اي وعده، به ديدار قيامت باشي

شبنم آويخت به گلبرگ كه اي دامن چاك
سزدت گر همه با اشك ندامت باشي

یک لحظه سایه از سرِ ما دورتر مکن
دانسته ای که سایۀ عنقا مبارک است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا تن رسد به جانان يا جان زتن بر آيد
بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
كه از اتش درونم دود از كفن بر آيد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد *به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنبال آن مسافر از ضعف و ناتوانی
برخیزم و نشینم چون گرد تا به منزل
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دشنام بود میوۀ من از درخت«نام»
ای ننگ بر کسی که به امید «نام» ماند
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تشنه ی عشق خدا شو نه خریدار بهشت
یار را در طلب «سدره» و «طوبا» مفروش
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وعدۀ آمدن مده، غصۀ هجر، بس مرا
بر سر آن فزون مکن غصۀ انتظار را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وعدۀ آمدن مده، غصۀ هجر، بس مرا
بر سر آن فزون مکن غصۀ انتظار را

آنکه بدست جــــــــــام دارد
سلطانی جــــــم مدام دارد
آبی که خضر حیات ازو یافت
در میکده جو که جــــام دارد


 

russell

مدیر بازنشسته
در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند

انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت
امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند

انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت
امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند



دوش مرغي به صبح ميناليد
عقل و صبرم ببردو طاق و هوش
 

russell

مدیر بازنشسته
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد

با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد

با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود


دلش به ناله ميازار و ختم کن حافظ
که رستگاري جاويد در کم آزاريست

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبش دوا کنند


ببخشید تشکر ندارم عزیز ولی این گل پیش کش:w27:

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی


مرسی دوستِ عزیزم.گل باشی اما نه به عمر.:gol:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی


مرسی دوستِ عزیزم.گل باشی اما نه به عمر.:gol:

یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست دارم ولی افسوس
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اين عشق ، چه عشق است؟ ندانيم كه چون است
عقل است و جنون است و نه عقل است و نه جنون است

فرزانه چه دريابد و ديوانه چه داند؟
از مستي اين باده كه هر روز فزون است
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين عشق ، چه عشق است؟ ندانيم كه چون است
عقل است و جنون است و نه عقل است و نه جنون است

فرزانه چه دريابد و ديوانه چه داند؟
از مستي اين باده كه هر روز فزون است



تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
ترسم اين قوم که بر دردکشان می‌خندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
از سر پيمانه گر سر ميرود لب بر مگير
مرد را از جان گذشتن به ز پيمان گشتن است

سايه! ايمان خليلي نيست در اين دام كفر
ورنه آتش را همان شوق گلستان گشتن است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا