تا بهار دلنشين،آمده سوي چمن
اي بهار آرزو،بر سرم سايه فكن
اي بهار آرزو،بر سرم سايه فكن
تا شمع تو افروخت پروانه شدم
با صبر ز دیدن تو بیگانه شدم
در روی تو بیقرار شد مردم چشم
یعنی که پری دیدم و دیوانه شدم
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست *** دل سودا زده از غصه دونیم افتادست .![]()
در دست اين خمار غمم هيچ چاره نيست
جز باده ايي كه در قدح غمگسار توست
ساقي به دست باش كه اين مست مي پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
تو لعبت حوری وش، زان روی دلت دلکشخط بر در جنت کش، خون در دل کوثر کن
تا چند فروغی را مجروح توان دیدننا گشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله بلبل که گلبانگ دل افکاران خوشست
تا چند فروغی را مجروح توان دیدن
یا مرهم زخمی کن یا ضربت محکم زن
نزدیک شد آندم که رقیبان تو گویند
دور از برت آن خسته رنجور نمانده است
تا خيال دلكشت گل ريخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده گل پوش چشم
مردم بيگانه را ياراي ديدار تو نيست
خفته ايي چون روشنايي گرچه در آغوش چشم
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که بروی و ریا کنند
حضرت حافظ
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونه زردش دلیل ناله زارش گواست
"سعدی"
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخسار نرفت
حضرت حافظ
شبه همتون بخیر
تا که فروغی شنید شعر مرا شهریار
شهره هر شهر شد دفتر اشعار من
نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد
تو را ميبينم و ميلم زيادت ميشود هردم
تو را ميبينم و دردم زيادت ميشود دردم
![]()
مرا بر ململ چشمت بیاویز
کخ من قندیل معبه های دردم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |