مثل آهی که پس از رفتن تو می آید
خاطراتت پس هرکوچه سرم می آید
دندان به جگر بگذار،یک گامِ دگر باقیست
این ظرفِ هلاهل را یک جامِ دگر باقیست
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
دندان به جگر بگذار،تهماندهی من مانده
از مثنویِ بودن یک بیت دهن مانده
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!
شبي پرسيدمش از بيقراري
به غير از من كسي را دوست مي داري
دوچشمش بر هم افتاد از خجالت
ميان گريه هايش گفت : آري![]()
تو تا وقتی که اینجایی به رفتن اعتقادی نیست
خودت باید ازم رد شی به من هیچ اعتمادی نیست
"تن است ، شیشه " و "جان ، عطر" و "عمر ، شیشه ی عطر"
چو عمر در قفس جان و تن نمی گنجم
مزن بر سر نا توان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور
روز ازل هم گریست آن ملک مست ...
نامه ی تقدیر را که بست به بالم
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارندتآ نیـــمه چــرا ای دوستــــ ؟؟لاجـــرعه مــرآ ســرکش
مــن فلسفــه ای دارم ..یا خــآلی ُ یآ لبــریز
....
دست از طلب ندارم تا کام من برایدز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر ان که خدمت جام جهان نما بکند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |