دل خسته و سینه چاک می باید شد
وز هستی خویش پاک می باید شد
آن به که به خود پاک شویم اول کار
چون آخر کار خاک می باید شد
- ابوسعید ابوالخیر
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
دل خسته و سینه چاک می باید شد
وز هستی خویش پاک می باید شد
آن به که به خود پاک شویم اول کار
چون آخر کار خاک می باید شد
- ابوسعید ابوالخیر
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
- وحشی بافقی
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
- جناب حافظ
[FONT="]در مجالی که سخت کوتاه استدر غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد
صبر کن ای دل شبی آخر به ما هم می رسد
- ملک الشعرای بهار
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت
- خواجوی کرمانی
لاله لاله دلم داغدار استتا کی ز غم تو رخ به خون شوید دل
و آزرم وصال تو به جان جوید دل
رحم آر کز آسمان نمی بارد جان
بخشای که از زمین نمی روید دل
- مهستی گنجوی
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
ماه بی حوصله دشت ، بیابان را کشتتا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم
- سعدی
ببخشید سلامتا به هوای تو دل از سر جان برنخاست
از دل بی طاقتم بار گران برنخاست
- سلمان ساوجی
سلام
می تپد از شوق دل در سینهام گوئی که باز
تیر دل دوزی به دل ز ابرو کمانی می رسد
- رشحه
تیر او تا به سرا پرده دل ماوا داشت
خیمه صبر من دل شده را برپا داشت
تا به چنگ غمش افتاد گریبان دلم
عاقبت دست ز دامان من شیدا داشت
- محتشم کاشانی
مرسی شعر قشنگی بود.
تویی آن که عاشقت را دل پاره پاره باید
به نشان عشقی از خون تن پر ستاره باید
- حسین منزوی
تو کز چشـم و دل مــردم گریزانی چه میـــدانی
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
- جناب حافظ
ببخشید ترکی شدسکه رخسار ما جز زر مبادا بی شما
در تک دریای دل گوهر مبادا بی شما
- مولوی
خواهش می کنم.
شعر قشنگی بود ممنون.
می دهم مستی به دلها گر چه مستورم ز چشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
- رهی معیری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |