مشاعرۀ سنّتی

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

راه مقصد دور و پای سعی لنگ
وقت همچون خاطر ناشاد تنگ
جذبه‌ای از عشق باید، بی‌گمان
تا شود طی هم زمان و هم مکان
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
راه مقصد دور و پای سعی لنگ
وقت همچون خاطر ناشاد تنگ
جذبه‌ای از عشق باید، بی‌گمان
تا شود طی هم زمان و هم مکان

نازنینان بی وفایی را ز خویش اموختند
ورنه گرداننده دل ها وفا را افرید
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نازنینان بی وفایی را ز خویش اموختند
ورنه گرداننده دل ها وفا را افرید

در همه عمر ار برآرم بی غم تو یک نفس
زان نفس بر جان من هر لحظه تاوانی بود
آفتاب روی تو گر بر جهان تابد دمی

در جهان هر ذره‌ای خورشید تابانی بود
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
داده‌ام دل تا مرا یک بوسه آن دلبر دهد

ور دل دیگر دهم او بوسه دیگر دهد



- ملک الشعرای بهار





در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده‌ایم
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


با اجازتون من برم.
ممنون از همراهیتون.
شبتون خوش:)
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

روزی گفتی شبی کنم دلشادت

وز بند غمان خود کنم آزادت


دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت

وز گفته خود هیچ نیامد یادت


- سعدی



ممنون از همراهی باران عزیز
شبتون خوش.
:gol:

تمام هستیم ای دوست مشتی شعر تنهائیست

که آنهم نذر یــک بیـت از غزلهای نگاهـت بـاد


 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

تمام هستیم ای دوست مشتی شعر تنهائیست

که آنهم نذر یــک بیـت از غزلهای نگاهـت بـاد




در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش
 

hossein_aj

عضو جدید
در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن

در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت


همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن

در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت


همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت

تو فقط سعی بر آنی که مسافر باشی
چشم من در پی اصرار ، دلت می آید ؟
من کمی تلخ مرا خط بزن از زندگی ات
جای من فاصله بگذار ، دلت می آید ؟
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا معاش چنان کن گر بلغزد پا
فرشته با دو دست دعا نگه دارد

دل که از بیم فنا چون بحر پروایی نداشت
دم به دم بر خویش می لرزد کنون چون شبنمی

گاه گویم زندگانی چیست ؟عین سوختن
تا نمیرد شمع ،از سوزش نیاساید دمی
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل که از بیم فنا چون بحر پروایی نداشت
دم به دم بر خویش می لرزد کنون چون شبنمی

گاه گویم زندگانی چیست ؟عین سوختن
تا نمیرد شمع ،از سوزش نیاساید دمی

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میــان لاله و گـــل آشیـــانـــی داشتم
گــرد آن شمع طرب می سوختـم پروانه وار
پــای آن ســـرو روان اشـــک روانـــی داشتــم
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میان شیشه و سنگ است خصمی دیرین

دل مرا و ترا چون توان به هم پیوست


- صائب تبریزی



تکراری اند پنجره ها و ستاره ها
خورشید، بی درخشش و گل، سنگ می شود
هرکس به جز عزیز دلت یک غریبه است
وقتی دلت برای دلی تنگ می شود
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در قمار عشق آخر باختم دل و دین را

وا زدم در این بازی عقل مصلحت بین را


- فروغی بسطامی



اگرچه زندگی امید ، اگرچه مـرگ چاره ساز ...
ولی به داد دَرد من ،نه این نه آن نمی رسد ...
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاس بوی مهربانی می‌دهد
عطر دوران جوانی می‌دهد
یاس‌ها یادآور پروانه‌اند
یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند
یاس در هر جا نوید آشتی‌ست
یاس دامان سپید آشتی‌ست
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاس بوی مهربانی می‌دهد
عطر دوران جوانی می‌دهد
یاس‌ها یادآور پروانه‌اند
یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند
یاس در هر جا نوید آشتی‌ست
یاس دامان سپید آشتی‌ست

تکیه به شانه‌ام بده، دل به ترانه‌ام بده

راوی آوارگی‌ام، راه به خانه‌ام بده

یک‌سره فتح می‌شوم، با تو اگر خطر کنم

سایه‌ی عشق می‌شوم، با تو اگر سفر کنم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا