مشاعرۀ سنّتی

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
، دورم از خود، آنچنان امشب که باز از خود فراموشم

تا خیالت را بغل گیرم بگیرد بوی آغوش تو آغوشم

مجتبی مهدوی
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد

بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
 

آرزوخانوم

عضو جدید
مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد

بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد

نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

چومهمان خراباتی به عزّت باش با رندان

که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد

نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

چومهمان خراباتی به عزّت باش با رندان

که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد

هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد

نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

چومهمان خراباتی به عزّت باش با رندان

که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد


درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد
چومهمان خراباتی به عزّت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد
چومهمان خراباتی به عزّت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

[FONT=&quot]دور خودت نگاه می کنی و می بینی[/FONT]
[FONT=&quot]هر جا عروسکی که فقط شکل آدم است[/FONT]
[FONT=&quot]هی آرزو بکنی زودتر بگذرد[/FONT]
[FONT=&quot]تکرار روز و شب که شبیه هم است[/FONT]
 

rahmati8829

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور خودت نگاه می کنی و می بینی
هر جا عروسکی که فقط شکل آدم است
هی آرزو بکنی زودتر بگذرد
تکرار روز و شب که شبیه هم است

تویی که خوبتری ز افتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی افتاب خجل
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تویی که خوبتری ز افتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی افتاب خجل


[FONT=&quot]لبان ات[/FONT]
[FONT=&quot]به ظرافت ِ شعر[/FONT]
[FONT=&quot]شهوانی ترین ِ بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند[/FONT]
[FONT=&quot]که جاندار ِ غار نشین از آن سود می جوید[/FONT]
[FONT=&quot]تا به صورت ِ انسان در آید .[/FONT]
 

rahmati8829

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبان ات
به ظرافت ِ شعر
شهوانی ترین ِ بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار ِ غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت ِ انسان در آید .

دوش می امدو رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دل بسی خون بکف آورد ولی دیده بریخت
هله هله که تلف کرد و که اندوخته بود


دشمن خونخوار را کوته به «احسان» ساز دست / هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

[FONT=&quot]تو یه لشكر كه لبریز از غروره[/FONT]
[FONT=&quot] با مردی كه نگاهش مثل نوره[/FONT]
[FONT=&quot]كنار هم تو یه دنیای دیگه [/FONT]
[FONT=&quot]یه روز دنیا به ما تبریك میگه[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی مشتاق و دمسازی که دید


[FONT=&quot]دل من باز گریست[/FONT]
[FONT=&quot]قلب من باز ترک خورد و شکست[/FONT]
[FONT=&quot]باز هنگام سفر بود[/FONT]
[FONT=&quot]و من از چشمانت می خواندم[/FONT]
[FONT=&quot]که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد[/FONT]
[FONT=&quot]و از این عشق گذر خواهی کرد[/FONT]
[FONT=&quot]و نخواهی فهمید[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو این باغ پر از پاییز است[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
 

eng_majid

عضو جدید
دل من باز گریست
قلب من باز ترک خورد و شکست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت می خواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد
و از این عشق گذر خواهی کرد
و نخواهی فهمید.
بی تو این باغ پر از پاییز است!

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش

[FONT=&quot]شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است[/FONT]
[FONT=&quot]برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است[/FONT]
[FONT=&quot]باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم[/FONT]
[FONT=&quot]در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است[/FONT]
 

eng_majid

عضو جدید
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است
باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج مستان را مجال شاه نیست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا