مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز


دلم ز حلقه ی زلفش به جان خرید اشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
دگر از درد تنهايي، به جانم ، يار مي بايد
دگر تلخ است کامم، شربت ديدار مي بايد
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانی و می دانم ..زین حال پریشانی
از خود شدن بیرون .... با دیده ی بارانی
تو درد من و درمان ...آرامش این طوفان
از
عشق بگو با من ...در خلوت و پنهانی
یک جمله به تو گفتم.... در خلوت و پنهانی
من دیده به سوی تو.....تو اخره تنهایی
گفتم که نگاهی کن....با دیده بارانی
گفتی که تهش این است....با پای خودت آیی!
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یک جمله به تو گفتم.... در خلوت و پنهانی
من دیده به سوی تو.....تو اخره تنهایی
گفتم که نگاهی کن....با دیده بارانی
گفتی که تهش این است....با پای خودت آیی!
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک جمله به تو گفتم.... در خلوت و پنهانی
من دیده به سوی تو.....تو اخره تنهایی
گفتم که نگاهی کن....با دیده بارانی
گفتی که تهش این است....با پای خودت آیی!

يك راز عزيز من ، امشب به تو خواهم گفت
من دور ز چشمانت ، آسوده نخواهم خُفت
من قيمت عشقت را با خون جگر دانم
رازي مشو اي زيبا ، آنرا بفروشم مـُفت
آسوده نمي مانم ، رنجيده اگر باشي
من گرد و غبار غم از روح تو خواهم رُفت
در بخت ببينم من ، يكروز در اين كوچه
دست من و دست تو ، پيچيده بهم چون جُفت
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من ز بيقراري چو سخن به يار گويم
نگراردم كه حال دل بيقرار گويم
شنود اگر غم من نه غمين نه شاد گردد
به كدام
اميدواري غم خود به يار گويم

من عاشقی فهمیده ام غم را درونت دیده ام...
چشم و دل و دست و دهان گوید به جای تو زبان....
عشق را چه حاجت میدهی گوید غمت را با کلام
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عاشقی فهمیده ام غم را درونت دیده ام...
چشم و دل و دست و دهان گوید به جای تو زبان....
عشق را چه حاجت میدهی گوید غمت را با کلام

من چه گویم که آنچنان باشد که حد حُسن توست
هم تو خود فرما که چونی، تا چنان گویم تو را

 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز

يك راز عزيز من ، امشب به تو خواهم گفت
من دور ز چشمانت ، آسوده نخواهم خُفت
من قيمت عشقت را با خون جگر دانم
رازي مشو اي زيبا ، آنرا بفروشم مـُفت
آسوده نمي مانم ، رنجيده اگر باشي
من گرد و غبار غم از روح تو خواهم رُفت
در بخت ببينم من ، يكروز در اين كوچه
دست من و دست تو ، پيچيده بهم چون جُفت
تو راز خودت گفتی،از عشق خودت گفتی
یک راز هنوز مانده، آن را به تو خواهم گفت
لبخند تو را ای عشق
با هر دو جهانم من هرگز نفروشم مفت
دستانم اگر سرد است دستان تو را دارم
اغوشت اگر باشد تا صبح توانم خفت
من دوش وصالت را در خواب همی دیدم
پیری به من و تو گفت:خوشبخت شوید ای جفت!
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو راز خودت گفتی،از عشق خودت گفتی
یک راز هنوز مانده، آن را به تو خواهم گفت
لبخند تو را ای عشق
با هر دو جهانم من هرگز نفروشم مفت
دستانم اگر سرد است دستان تو را دارم
اغوشت اگر باشد تا صبح توانم خفت
من دوش وصالت را در خواب همی دیدم
پیری به من و تو گفت:خوشبخت شوید ای جفت!
[/CENTER]

تو دور از من ، من از تو دورم
بدون خنده هايت ، سوت و
كورم

مده پيغام
دلتنگي ، كه من هم
دلم
تنگه برايت ، آخ چه جورم

نمي داني در اين
رنج و جدايي
اگر تو
آتشي ، من چون تنـورم

مشو
غمگين زدوري نازنينم
كه جبران ميكنم وقت
حضورم

ماشاا... به اون استعدادت:gol:جالب بود - فكرش رو نمي كردم
دست بالا دست زياد است من اكثرا با دوستان مشاعره في البداهه ميكنم
ولي شروع مهم نيست با هر حرفي باشه - فقط شعر محتوايش در پاسخ شعر باشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو دور از من ، من از تو دورم
بدون خنده هايت ، سوت و
كورم

مده پيغام
دلتنگي ، كه من هم
دلم
تنگه برايت ، آخ چه جورم

نمي داني در اين
رنج و جدايي
اگر تو
آتشي ، من چون تنـورم

مشو
غمگين زدوري نازنينم
كه جبران ميكنم وقت
حضورم

ماشاا... به اون استعدادت:gol:جالب بود - فكرش رو نمي كردم
دست بالا دست زياد است من اكثرا با دوستان مشاعره في البداهه ميكنم
ولي شروع مهم نيست با هر حرفي باشه - فقط شعر محتوايش در پاسخ شعر باشه
مرا مگوی سعدی حدیث عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم
 

Sonrisa

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو دور از من ، من از تو دورم
بدون خنده هايت ، سوت و
كورم

مده پيغام
دلتنگي ، كه من هم
دلم
تنگه برايت ، آخ چه جورم

نمي داني در اين
رنج و جدايي
اگر تو
آتشي ، من چون تنـورم

مشو
غمگين زدوري نازنينم
كه جبران ميكنم وقت
حضورم

ماشاا... به اون استعدادت:gol:جالب بود - فكرش رو نمي كردم
دست بالا دست زياد است من اكثرا با دوستان مشاعره في البداهه ميكنم
ولي شروع مهم نيست با هر حرفي باشه - فقط شعر محتوايش در پاسخ شعر باشه
من از تو هيچ نخواهم جز انچه بپسندي

كه دلپسند تو اي دوست دل بخواه من است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از تو هيچ نخواهم جز انچه بپسندي

كه دلپسند تو اي دوست دل بخواه من است
تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو دور از من ، من از تو دورم
بدون خنده هايت ، سوت و
كورم

مده پيغام
دلتنگي ، كه من هم
دلم
تنگه برايت ، آخ چه جورم

نمي داني در اين
رنج و جدايي
اگر تو
آتشي ، من چون تنـورم

مشو
غمگين زدوري نازنينم
كه جبران ميكنم وقت
حضورم

ماشاا... به اون استعدادت:gol:جالب بود - فكرش رو نمي كردم
دست بالا دست زياد است من اكثرا با دوستان مشاعره في البداهه ميكنم
ولي شروع مهم نيست با هر حرفي باشه - فقط شعر محتوايش در پاسخ شعر باشه
من منتظرت هستم،امید که باز آیی
غرق غزلت هستم،امید که باز آیی
هرچند بدون توسخت است ولی ای جان
دیدار تو را عشق است،امید که باز آیی
شیرینی ان لحظه ،تلخی به کامم نیست(با اومدن شما دیگه تلخی فراق رو حس نمیکنم)
من منتظرت هستم، امید که باز آِیی


شما که ماشاا... استعدادتون بیشتره... خیلی زود جواب میدین...:gol:
منم فوق العاده به مشاعره فی البداهه علاقه دارم.
اینجا مجبوریم با حرف اخر شروع کنیم!اخه مثلا مشاعره سنتی هستش!خخخ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من منتظرت هستم،امید که باز آیی
غرق غزلت هستم،امید که باز آیی
هرچند بدون توسخت است ولی ای جان
دیدار تو را عشق است،امید که باز آیی
شیرینی ان لحظه ،تلخی به کامم نیست(با اومدن شما دیگه تلخی فراق رو حس نمیکنم)
من منتظرت هستم، امید که باز آِیی


شما که ماشاا... استعدادتون بیشتره... خیلی زود جواب میدین...:gol:
منم فوق العاده به مشاعره فی البداهه علاقه دارم.
اینجا مجبوریم با حرف اخر شروع کنیم!اخه مثلا مشاعره سنتی هستش!خخخ
یقین گشت که آن شاه در این عرس نهانستکه اسباب شکرریز مهیاست خدایا
به هر مغز و دماغی که درافتاد خیالشچه مغزست و چه نغزست چه بیناست خدایا
تن ار کرد فغانی ز غم سود و زیانیز تست آنک دمیدن نه ز سرناست خدایا
نی تن را همه سوراخ چنان کرد کف توکه شب و روز در این ناله و غوغاست خدایا
 

Sonrisa

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود
درس اين زندگي از بهتر ندانستن ماست
اين همه درس بخوانيم ندانيم كه چه!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درس اين زندگي از بهتر ندانستن ماست
اين همه درس بخوانيم ندانيم كه چه!
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
یقین گشت که آن شاه در این عرس نهانستکه اسباب شکرریز مهیاست خدایا
به هر مغز و دماغی که درافتاد خیالشچه مغزست و چه نغزست چه بیناست خدایا
تن ار کرد فغانی ز غم سود و زیانیز تست آنک دمیدن نه ز سرناست خدایا
نی تن را همه سوراخ چنان کرد کف توکه شب و روز در این ناله و غوغاست خدایا
ان سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
نازنینان بی وفایی را زخویش اموختند
ورنه گرداننده دلها وفا را افرید
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من منتظرت هستم،امید که باز آیی
غرق غزلت هستم،امید که باز آیی
هرچند بدون توسخت است ولی ای جان
دیدار تو را عشق است،امید که باز آیی
شیرینی ان لحظه ،تلخی به کامم نیست(با اومدن شما دیگه تلخی فراق رو حس نمیکنم)
من منتظرت هستم، امید که باز آِیی


شما که ماشاا... استعدادتون بیشتره... خیلی زود جواب میدین...:gol:
منم فوق العاده به مشاعره فی البداهه علاقه دارم.
اینجا مجبوریم با حرف اخر شروع کنیم!اخه مثلا مشاعره سنتی هستش!خخخ

يک شبي جانا بيا پيشم که پست افتاده ام
از غمت اکنون دگر باده پرست افتاده ام

با خيال شهد لبهايت چه ها نوشيده ام
نيستي پیش من و من مست مست افتاده ام

يا بيا
دستم بگير و يا بگير اين جان من
منکه در عشقت از آن روز الست افتاده ام

گر نيايي اين
غمين معشوق خود
ناگهان بيني
ز دست افتاده ام
 

Sonrisa

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

يک شبي جانا بيا پيشم که پست افتاده ام
از غمت اکنون دگر باده پرست افتاده ام


با خيال شهد لبهايت چه ها نوشيده ام
نيستي پیش من و من مست مست افتاده ام

يا بيا دستم بگير و يا بگير اين جان من
منکه در عشقت از آن روز الست افتاده ام

گر نيايي اين
غمين معشوق خود
ناگهان بيني
ز دست افتاده ام
منم ان مرغ گرفتار كه در كنج قفس
سوخت در فصل گلم حسرت بي بال و پري
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

يک شبي جانا بيا پيشم که پست افتاده ام
از غمت اکنون دگر باده پرست افتاده ام

با خيال شهد لبهايت چه ها نوشيده ام
نيستي پیش من و من مست مست افتاده ام

يا بيا
دستم بگير و يا بگير اين جان من
منکه در عشقت از آن روز الست افتاده ام

گر نيايي اين
غمين معشوق خود
ناگهان بيني
ز دست افتاده ام

[FONT=&quot]ما سزاواریم اگر گریانیم این چنین خسته و سرگردانیم ،[/FONT]
[FONT=&quot]ما که دانسته به دام افتادیم ، چرا از عاشقی رو گردانیم ؟[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا