مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو صاحب منصبی جانان ز مسکینان نیندیشی
تو خواب الوده ای بر چشم بیداران نبخشایی

ياس هاي باغ احساس مرا پرپر مکن
من دراين ويرانه سرگردان ديدار توام

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز چیکار میکنی ؟!!!!!!چندبار پاک کردم و نوشتم

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود

دل و دين و عقل و هوشم همه را به باد دادي
زکدام باده ساقي به من خراب دادي

 

معمار فرناز

عضو جدید

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یاس احساس تو را پرپر نکردم نازنین
این یاس را من تا ابد با عشق برپا میکنم...

می دانی و می دانم ..زین حال پریشانی
از خود شدن بیرون .... با دیده ی بارانی
تو درد من و درمان ...آرامش این طوفان
از
عشق بگو با من ...در خلوت و پنهانی
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دمیدی در این ساز،با عشق و اواز
ولی از صدایت ندایی نیامد...
دل من ز بيقراري چو سخن به يار گويم
نگراردم كه حال دل بيقرار گويم
شنود اگر غم من نه غمين نه شاد گردد
به كدام
اميدواري غم خود به يار گويم

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجب داستانی هست اینجا!!!!!!!

یارب این قافلهرا لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام امد و معشوقه به کام
من با غم عاشقانه شادم
دل در غم عاشقی نهادم
غم از دل من اگر جدا بود
این شور به شعر من کجا بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا