دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود...
دوش دیدم ک ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و ب پیمانه زدند..
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود...
دردم از یار است و درمان نیز همدوش دیدم ک ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و ب پیمانه زدند..
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود...
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
دانی که را سزد صفت پاکی
انکو وجود پاک نیالاید
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم...
مزن بر سر ناتوان دست زور
ک روزی درافتی ب پایش چو مور
کدی
ره است اینجا و مردم ره گذارندمزن بر سر ناتوان دست زور
ک روزی درافتی ب پایش چو مور
:دی
روز و شب دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
ره است اینجا و مردم ره گذارند
مبادا بر سرت پایی گذارند
دانی از زندگی چ میخواهم؟؟ من تو باشم!پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود.بار دیگر تو.بار دیگر تو!
:دی
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیمکه در طریقت ما کافریست رنجیدن
دوستان شبتون بخیر![]()
نگار من ک ب مکتب نرفت و خط ننوشت
ب غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
![]()
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم....
بارانم خدانگهدارت وشبت بخیر:****
ما ز یاران چشم یاری ...عه اینو خوندم نع؟
من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر باز مگیر....
سوختی :دی
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
سلام به همگی
صبح قشنگتون به خیر و شادی
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بودای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند
دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند
چیه مگه؟؟
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |