مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما سریر سلطنت در بینوایی یافتیم
لذت رندی ز ترک پارسایی یافتیم

[FONT=&quot]مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آه ای خدایم بشنو صدایم
گلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کز غم مرگ صدا را
[FONT=&quot]ای دیریافته با تو سخن میگویم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بسان ابر که با توفان[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بسان علف که با صحرا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بسان باران که با دریا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بسان پرنده که با بهار[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بسان درخت که با جنگل سخن میگوید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زیرا که صدای من با صدای تو آشناست[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]احمد شاملو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

sorena-2500

عضو جدید
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
احمد شاملو

تا چو بر تو عیب تو آید گران
نبودت پروای عیب دیگران
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

[FONT=&quot]دستی درون سینه ی من می ریخت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]سرب سکوت و دانه ی خاموشی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]من خسته زین کشاکش دردآلود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]رفتم به سوی شهر فراموشی[/FONT][FONT=&quot]...[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منمش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبان اند و تو در میان جانی
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبان اند و تو در میان جانی
یارب تو مرا به نفس طناز مده.................با هرچه به جزتوست مرا ساز نده
من در تو گریزان شدم از فتنه خویش.......من آن توام مرا به من باز مده
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را

آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوييم که ني، ني شکنم شکر برم

آمده ام چو عقل و جان از همه ديده ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوييم که ني، ني شکنم شکر برم

آمده ام چو عقل و جان از همه ديده ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا