مشاعرۀ سنّتی

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز

مکن کاری که بر پا سنگت آیه
جهان با این فراخی تنگت ایه
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت ایه


هرگز مبرید نام عاشق
تا دفتر عشق برنخوانید
آب رخ عاشقان مریزید
تا آب ز چشم خود نرانید...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا در این آب و گلی کار کلوخ اندازی ست>>><<<گفت و گو جمله کلوخ است ویقین دل شکن است
[FONT=&quot]تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]تو طبيب همه ای از چه تو بيمار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]دار منصور بريدی همه تن دار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی

تو طبيب همه ای از چه تو بيمار شدی

تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان

دار منصور بريدی همه تن دار شدی

یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
دُر یکتای که و گوهر یک دانه کیست
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی

کین ره که تو میروی به ترکستان است
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود، هم در غم عشق
اما نه چنین زار که اینبار افتاد
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار

چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد
ندارم ظرف می دل را بگوئید
سفالی بشکند جامی بسازد
قناعت بیش ازاین نبود که عمری
بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام
مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو طالب حریفی است
که ایامی بدشنامی بسازد
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد
ندارم ظرف می دل را بگوئید
سفالی بشکند جامی بسازد
قناعت بیش ازاین نبود که عمری
بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام
مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو طالب حریفی است
که ایامی بدشنامی بسازد

دل در پی عشق دلبران است هنوز
وزعمر گذشته در گمان است هنوز
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تا دل ز مراعات جهان برکندم

صد نعمت را به منتی نپسندم


هر چند که نو آمده‌ام از سر ذوق

بر کهنه جهان چون گل نو می‌خندم
من نديدم سلامتي ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان!

حکیم سنایی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این چمن که ز پیری خمیده شد کمرم>>><<<زشاخ های بقا بعد از این چه بهره برم

[FONT=&quot]می روم خسته و افسرده و زار[/FONT]
[FONT=&quot]سوی منزلگه ویرانه خویش[/FONT]
[FONT=&quot]به خدا می برم از شهر شما[/FONT]
[FONT=&quot]دل شوریده و دیوانه خویش[/FONT]
[FONT=&quot]می برم تا كه در آن نقطه دور[/FONT]
[FONT=&quot]شستشویش دهم از رنگ نگاه[/FONT]
[FONT=&quot]شستشویش دهم از لكه عشق[/FONT]
[FONT=&quot]زین همه خواهش بیجا و تباه[/FONT]
[FONT=&quot]می برم تا ز تو دورش سازم[/FONT]
[FONT=&quot]ز تو ای جلوه امید حال[/FONT]
[FONT=&quot]می برم زنده بگورش سازم[/FONT]
[FONT=&quot]تا از این پس نكند باد وصال[/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا كه در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لكه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید حال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نكند باد وصال
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجرانند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا