nina_taknam
عضو جدید
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفتهام
شب و مثنويهاي ناگفتهام
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفتهام
شب و مثنويهاي ناگفتهام
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست
عشق اگر خیمه زند ملک جهان این همه نیست
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای تست
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
معصیت نیست نمازی که قضا کرد از من
معصیت زمزمه هایی است که در گوشم کرد
دور از تو فضای دهر بر من تنگست
دارم دلکی که زیر صد من سنگست
یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را
ما حاصل عمری به دمی بفروشیمآه من ، دیشب به تنگ آمد دوید از سینه ام
داشت می آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم
ما حاصل عمری به دمی بفروشیم
صد خرمن شادی به غمی بفروشیمدر یک دم اگر هزار جان دست دهد
در حال به خاک قدمی بفروشیم
می خورم جام غمی هر دم به شادی رخت>>><<<خرم آن کس کاو بدین غم شادمانی میکندما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادندمی خورم جام غمی هر دم به شادی رخت>>><<<خرم آن کس کاو بدین غم شادمانی میکند
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
تو را نادیدن ما غم نباشد .............................. که در خیلت به از ما کم نباشدشرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
تو را نادیدن ما غم نباشد .............................. که در خیلت به از ما کم نباشد
در راه عشق فاصله ی قرب وبعد نیست>>><<<می بینمت عیان و دعا میفرستمتداد طرب از عمر بده تا برود
تا ماه برآید و ثریا برود
ور خواب گران شود بخسبیم به صبح
چندانکه نماز چاشت از ما برود
در راه عشق فاصله ی قرب وبعد نیست>>><<<می بینمت عیان و دعا میفرستمت
توبه ام را بت مستی،به یکی جام شکست
اولین شیشه نبود اینکه در اسلام شکست
تا توانی دلی بدست اور
دل شکستن هنر نمی باشد
تا کی به تمنای وصال تو یگانهدل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
[FONT="]همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی[/FONT][FONT="]تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر اید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |