مشاعرۀ سنّتی

[MOON.LIGHT]

می كرده به جام من و با جرعه اي از آن
هـر نـقـش دگـر جز رخ ماهش شده بر آب
​

با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

 

[mo_amin]

با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

مــن بـــه بــزم شـاعـران نـا آشنـا نـاخـوانده ام
نـيــستـم شـــاعــر که درآغاز ايــن ره مانده ام
​

 

[MOON.LIGHT]

مــن بـــه بــزم شـاعـران نـا آشنـا نـاخـوانده ام
نـيــستـم شـــاعــر که درآغاز ايــن ره مانده ام
​

موجود هر آنجه هست، نقشست و خيال
عارف نبود هر كه نداند اين حال
بنشين قدحي باده بنوش و خوش باش
فارغ شو از اين نقش خيالات محال

 

[mo_amin]

موجود هر آنجه هست، نقشست و خيال
عارف نبود هر كه نداند اين حال
بنشين قدحي باده بنوش و خوش باش
فارغ شو از اين نقش خيالات محال

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
​

 

[MOON.LIGHT]

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
​

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود
امروز در میانه کدورت نهاده پای
آن روز در میان من و دوست جانبود

 

[mo_amin]

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود
امروز در میانه کدورت نهاده پای
آن روز در میان من و دوست جانبود

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
​

 

[MOON.LIGHT]

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
​

روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست

طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سر بریدن نیست

 

[naghmeirani]

...تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است ...

​

 

[MOON.LIGHT]

...تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است ...

​

تا دل کم عشق تو در بست به شادی
بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل

چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل

​

 

[mo_amin]

تا دل کم عشق تو در بست به شادی
بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل

چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل

لیک گفتی گرچه میدانم سرت
زود هم پیدا کنش بر ظاهرت
​

 

[noshdaroo]

لیک گفتی گرچه میدانم سرت
زود هم پیدا کنش بر ظاهرت
​

تاکی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
​

 

[TINA ARCHI]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم

 

[MOON.LIGHT]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم

مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش
مکنید یاد شکر برلعل همچو قندش
بدو چشم شوخ جادو بربود خوابم از چشم
مرساد چشم زخمی بدو چشم چشم بندش

 

[mo_amin]

مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش
مکنید یاد شکر برلعل همچو قندش
بدو چشم شوخ جادو بربود خوابم از چشم
مرساد چشم زخمی بدو چشم چشم بندش

شکرفروش که عمرش درازباد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخارا
​

 

[Ghazal_joon]

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

[TINA ARCHI]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

 

[mohandes_javan]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

حالا با ی هستش؟

یه خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی پیش

​

برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری

​

خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان

​

زبین این همه خرهای خوشگل یکی کن نشان چون نیست مشکل

​

خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد

​

بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت

​

خر همسایه را عاشق شدم من به زیبایی نباشد مثل او زن

​

بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن

​

به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه

​

دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش

​

خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله

​

خر عاقد کتاب خود گشایید وصال عقد ایشان را نمایید

​

دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟ به عقد این خر خوش تیپ در آیی؟

​

یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم بهر گل چیدین برفته

​

برای بار سوم خر بپرسید خر خانم سرش یکباره جنبید


​

خران عرعر کنان شادی نمودند به یونجه کام خود شیرین نمودند

​

به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی​

 

[MOON.LIGHT]

حالا با ی هستش؟

یه خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی پیش

​

برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری

​

خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان

​

زبین این همه خرهای خوشگل یکی کن نشان چون نیست مشکل

​

خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد

​

بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت

​

خر همسایه را عاشق شدم من به زیبایی نباشد مثل او زن

​

بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن

​

به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه

​

دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش

​

خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله

​

خر عاقد کتاب خود گشایید وصال عقد ایشان را نمایید

​

دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟ به عقد این خر خوش تیپ در آیی؟

​

یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم بهر گل چیدین برفته

​

برای بار سوم خر بپرسید خر خانم سرش یکباره جنبید


​

خران عرعر کنان شادی نمودند به یونجه کام خود شیرین نمودند

​

به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی​

یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال
کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال
برلوح کائنات مصور نمی‌شود
نقشی بدین جمال و جمالی بدین کمال

 

[kachal63]

لیلی و مجنون اگر می بود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو

 

[MOON.LIGHT]

لیلی و مجنون اگر می بود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو

وصل است رشته سخنم با جهان راز
زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان
تا آشیان قدس تو پرواز می دهند

 

[kachal63]

وصل است رشته سخنم با جهان راز
زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان
تا آشیان قدس تو پرواز می دهند

درین بازار بشکن قدر خود را
که گیتی جنس ارزان می‏پسندد

 

[MOON.LIGHT]

درین بازار بشکن قدر خود را
که گیتی جنس ارزان می‏پسندد

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس

گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس

 

[kachal63]

سر بزیر افکنم از حسرت بی بال و پری
در قفس مانده ام آنقدر که پر ریخته ام

 

[MOON.LIGHT]

سر بزیر افکنم از حسرت بی بال و پری
در قفس مانده ام آنقدر که پر ریخته ام

مي‌دهد دل را نفس آخر به سيل اضطراب
خانه ی آيينه‌اي داريم و مي‌‎گردد خراب

در محيط عشق تا سر درگريبان برده‌ايم
نيست چون‌گرداب رزق‌ما به‌غيرازپيچ وتاب

 

[TINA ARCHI]

بیا تا گل برافشانیم و می در ساقه اندازیم
فلک را سخت بشکافیمو نقشی نو براندازیم

 

[barg]

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلوی

من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را
تا نکنی ملامتی غمزه کینه توز را


​

 

[*زهره*]

ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

 

[MOON.LIGHT]

ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

 

[Mitra_Galaxy]

آن قصر كه جمشید در او جام گرفت ***
آهو بچه كرد و شیر آرام گرفت
بهرام كه گور می گرفتی همه عمر ***
دیدی كه چگونه گور بهرام گرفت

حكیم خیام نیشابوری

 

[mo_amin]

آن قصر كه جمشید در او جام گرفت ***
آهو بچه كرد و شیر آرام گرفت
بهرام كه گور می گرفتی همه عمر ***
دیدی كه چگونه گور بهرام گرفت

حكیم خیام نیشابوری

تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
​