مشاعرۀ سنّتی

[Mitra_Galaxy]

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم ....

 

[magsod]

ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبين به ترحم غلام را

 

[خس و خاشاک]

ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبين به ترحم غلام را

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

 

[Mitra_Galaxy]

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

 

[ali_mech86]

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

 

[Mitra_Galaxy]

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمن بر کن که رنج بی شمار آرد

 

[j_ghalibaf]

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

دل ز هم صحبتی ام دلگیرست
عیش بی زلف تو در زنجیرست
آن قدر منتظرم در ره عشق
که اگر زود بیایی دیر است

 

[Mitra_Galaxy]

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است !

 

[n1990]

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است !

تو را ديده در سر نهادند و گوش
دهن جاي گفتار و دل جاي هوش

 

[j_ghalibaf]

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است !

تو و چشم سیه مستی که نتوان دید هشیارش
من و بخت گران خوابی که نتوان کرد بیدارش

 

[n1990]

شکسته بال تر از من میان مرغان نیست
دلم خوشست که نامم کبوتر حرمست

 

[noosh_l]

شکسته بال تر از من میان مرغان نیست
دلم خوشست که نامم کبوتر حرمست

تو هم خود شهریارا گوهرآرایی
به هر گنجت گذار افتاد گوهرها بیارایی​

 

[n1990]

تو هم خود شهریارا گوهرآرایی
به هر گنجت گذار افتاد گوهرها بیارایی​

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

پیش تر از آنکه چو گردی ز میان برخیزد

 

[Mitra_Galaxy]

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[sara.sss27]

آمده ام تا شکفتنی باشم
با سپیدارها تنی باشم
هرکجا بی سرود و آواز است
سینه ای وقف نی زنی باشم

 

[j_ghalibaf]

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

 

[mob]

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را


به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را


نه دستی داشتم بر سر نه پایی داشتم در گل


به دست خویش کردم این چنین بی دست و پا خود را

 

[azadeh_arch _eng]

اي ادمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد
يك نفر در اب داري ميسپارد جان

 

[sara.sss27]

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند

 

[Mitra_Galaxy]

دست از طلب ندارم تا کام من بر اید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن دراید

 

[saeed99]

دست از طلب ندارم تا کام من بر اید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن دراید

با درود

دلا! باز این همه افسردگی چیست​

​

به عهد گل، چنین پژمردگی چیست​

بهایی
​

 

[Mitra_Galaxy]

تو او نشوی ولی اگر جهد کنی
آنی بشوی کز تو ، تویی برخیزد

 

[golhayeabi]

هر سبزه که بر کنار جویی رستست
گویی ز لب فرشته خویی رستست
پابر سر سبزه تا بخواهیی ننهی
کان سبزه زخاک لاله رویی رستست
///////////////////////////////////////
خاکی که بزیر پای هر نادانیست/کف صنمی و چهره جانانیست
هر خشت که بر کنگره ایوانیست/انگشتوزیر یا سر سلطانیست
////////////////////////////////////////
یاران موافق همه از دست شدند/در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر/دوری دو سه بیشتر زما مست شدند
///////////////////////////////////////
می خوردن وشاد بودن ایین من است/فارغ بودن ز کفر ودین دین من است
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست/گفتا دل خرم تو کابین من است
///////////////////////////////////////
هر راز که اندر دل دانا باشد/باید که نهفته تر ز عنقا باشد
کاندر صدف اندر دل نهنگی گردد در/آ قطره که اندر دل دریا باشد

 

[magsod]

دل بر آن زلف گــــره گــــــیر نمی بستم کاش
کار او را همــــــه در پیچ و خــــم انداخته ام

 

[j_ghalibaf]

من موی خویش را نه به آن میکنم سیاه
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
مردم چو مو به ماتم پیری سیه کنند
من مو را به مرگ جوانی سیه کنم

 

[azadeh_arch _eng]

من و همصحبتي اهل ريا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس

 

[Mitra_Galaxy]

سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

 

[naghmeirani]

تا سر نکنم در سرت ای مایه‌ی ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز

 

[golhayeabi]

رهروان خیال...

رهروان خیال...

{
بی خبر از یکدگر اسوده خابیدن چه سود/بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را باید به فریادش رسید/ورنه بر سنگ مزارش اب پاشیدن چه سود
زنده را تا زنده است قدرش بدان/ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود
زنده را در زندگی دستش بگیر/ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود
با محبت دست پیران را ببوس/ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود
یک شبی بازنده ها غمخوار باش/ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
تازمانی زنده ایم بی گانه ایم/در عزا ها روی همدیگر بوسیدن چه سود
گر توانی زنده ای را شاد کن/در عزاها عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود
از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر/تاج گلها در کنار همدیگر چیدن چه سود
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود/خانه صاحب عزا شبها خابیدن چه سود
گر نپرسی حال من تازنده ام/گریه و زاری ونالیدن چه سود
سالها عید امدورفت ونکردی یاد من/جای خالی من را در خانه ام دیدن چه سود
گر نکردی یاد من تا زنده ام /سنگ مرمر روی قبرم بنهادن چه سود

 

[golhayeabi]

فریاد

فریاد

بی خبر از یکدگر اسوده خابیدن چه سود/بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را باید به فریادش رسید/ورنه بر سنگ مزارش اب پاشیدن چه سود
زنده را تا زنده است قدرش بدان/ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود
زنده را در زندگی دستش بگیر/ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود
با محبت دست پیران را ببوس/ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود
یک شبی بازنده ها غمخوار باش/ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
تازمانی زنده ایم بی گانه ایم/در عزا ها روی همدیگر بوسیدن چه سود
گر توانی زنده ای را شاد کن/در عزاها عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود
از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر/تاج گلها در کنار همدیگر چیدن چه سود
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود/خانه صاحب عزا شبها خابیدن چه سود
گر نپرسی حال من تازنده ام/گریه و زاری ونالیدن چه سود
سالها عید امدورفت ونکردی یاد من/جای خالی من را در خانه ام دیدن چه سود
گر نکردی یاد من تا زنده ام /سنگ مرمر روی قبرم بنهادن چه سود