مشاعرۀ سنّتی

[seeemesooo]

کنم قصدی ز سرمستی که ناکامی بدل کامی
به خوش نامی بیارامی به کام دل خوری جامی
***my own***
​

 

[VRWH]

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

 

[naghmeirani]

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را

 

[محـسن ز]

دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را

اي بسا كه بعد از من تو
گل كند به مرغان قفس غمگساري

 

[naghmeirani]

اي بسا كه بعد از من تو
گل كند به مرغان قفس غمگساري

یعقوب وار وا اسفا همی زنم
دیدارِ خوبِ یوسفِ کنعانم آرزوست
​

 

[محـسن ز]

یعقوب وار وا اسفا همی زنم

دیدارِ خوبِ یوسفِ کنعانم آرزوست​

تلخ كامي ديده ام ديگر تو آزارم مكن
تا كند كام ترا در زندگي شيرين خدا

 

[naghmeirani]

تلخ كامي ديده ام ديگر تو آزارم مكن
تا كند كام ترا در زندگي شيرين خدا

آب زنید راه را ،هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را بویِ بهار می رسد

 

[Reihane11]

دردی ست غیر مردن ، کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

 

[naghmeirani]

دردی ست غیر مردن ، کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

نی ز نغمه وا ماند،چون ز لب جدا ماند
وای اگر دلِ خود را ،از خدا جدا بینی

 

[Reihane11]

یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد
خونابه ز دیدگان چکیدن گیرد
با یاد تو آرام کنم زین پس من
تا غیر تو از دلم رمیدن گیرد

 

[بارون]

دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند(نیما)

 

[Reihane11]

دگر شعرم ز عشق تو میان واژه ها پیداست،
درون سینه ام غوغاست؛
کنون فریاد:
تو ای بی تو دلم بر باد
من رسوای مجنون را
نبر از یاد

 

[naghmeirani]

دگر شعرم ز عشق تو میان واژه ها پیداست،
درون سینه ام غوغاست؛
کنون فریاد:
تو ای بی تو دلم بر باد
من رسوای مجنون را
نبر از یاد

دلم در شاخۀ یادِ تو پیچید
چو نیلوفرشکفتم در هوایت

 

[هزاردستان]

دلم در شاخۀ یادِ تو پیچید
چو نیلوفرشکفتم در هوایت

تو از هــر در كه باز آيي بـدين خوبي و زيبـايي

دري باشد كه از رحمت به روي خلق بگشايي

 

[naghmeirani]

تو از هــر در كه باز آيي بـدين خوبي و زيبـايي

دري باشد كه از رحمت به روي خلق بگشايي

یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را
ای وای اگر نداند قدرِ محبتم را
​

 

[هزاردستان]

یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را
ای وای اگر نداند قدرِ محبتم را​

اي خوبتر از ليلي بيم است كه چون مجنون

عشـــق تو بگـــــرداند در كــوه و بيـــابــانـم

 

[naghmeirani]

اي خوبتر از ليلي بيم است كه چون مجنون

عشـــق تو بگـــــرداند در كــوه و بيـــابــانـم

مشو خاموش ای شمع و بسوز امشب به بزمِ من
که از بی مهریش با تو هزاران داستان دارم
​

 

[sh85]

مشو خاموش ای شمع و بسوز امشب به بزمِ من

که از بی مهریش با تو هزاران داستان دارم​

من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم
نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم

 

[هزاردستان]

من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم
نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم

من همـان روز كه آن خـال بديدم گفتم

بيم آن است بدين دانه كه در دام افتم

 

[nooshafarin]

من همـان روز كه آن خـال بديدم گفتم

بيم آن است بدين دانه كه در دام افتم

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

 

[SHRP]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[eehsan]

تا چند مرا به دست هجران دادن ؟

آخر همه عمر عشوه نتوان دادن

رخ باز نماي ، تا روان جان بدهم

در پيش رخ تو مي توان جان دادن

 

[saeed99]

تا چند مرا به دست هجران دادن ؟

آخر همه عمر عشوه نتوان دادن

رخ باز نماي ، تا روان جان بدهم

در پيش رخ تو مي توان جان دادن

با درود

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص​

کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص​

 

[naghmeirani]

با درود

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص​

کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص​

صد هزاران گل شکفت و بانگِ مرغی بر نخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟ ​

 

[saeed99]

صد هزاران گل شکفت و بانگِ مرغی بر نخاست​

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟ ​

با درود

دوش در ره نگارم آمد پیش


آن به خوبی ز ماه گردون بیش​

 

[naghmeirani]

با درود

دوش در ره نگارم آمد پیش​

آن به خوبی ز ماه گردون بیش​

شبی از پشتِ یک تنهاییِ نمناک و بارانی
تمامِ شب بزایِ با طراوت ماندنِ باغِ قشنگِ آرزوهایت دعا کردم

 

[saeed99]

شبی از پشتِ یک تنهاییِ نمناک و بارانی
تمامِ شب بزایِ با طراوت ماندنِ باغِ قشنگِ آرزوهایت دعا کردم

با درود

مست گشتی و شیرگیر شدی
بر سر شیرمست بنشستی​

 

[naghmeirani]

با درود

مستگشتی و شیرگیر شدی​

بر سر شیرمستبنشستی​

یک گلِ مقصود در این بوستان
چیده نشد بی مددِ دوستان

​

 

[saeed99]

یک گلِ مقصود در این بوستان ​

چیده نشد بی مددِ دوستان​

با درود

نفرین کنی بر ایشان از دل و گر کسی نیز​

نفرین کند بگوئی از صدق دل که آمین​

 

[Mehr noosh]

با درود

نفرین کنی بر ایشان از دل و گر کسی نیز​

نفرین کند بگوئی از صدق دل که آمین​

نه فقط میزد ز ماهوت و برگ
بلکه نگذشتی ز کرباس و قدک