دوش با یاد تو در خلوت من بزمی بود
خلق گفتند که: سودا زده تنهاست هنوز
خلق گفتند که: سودا زده تنهاست هنوز
تو کز شراب حقیقت هزار خم داری[FONT="]دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]حافظ ار مست شود جای ملامت باشد[/FONT][FONT="]!!![/FONT][FONT="][/FONT][FONT="] [/FONT]
ز گاهوارهی تسلیم کن سفینهی خویشدوش با یاد تو در خلوت من بزمی بود
خلق گفتند که: سودا زده تنهاست هنوز
یارشو ای مونس غمخوارگان[FONT="]دلم از سوز عشق آتش بجان بی [/FONT][FONT="]
بکامم زهر از آن شکر دهان بی
همان دستان که با ته بی بگردن
کنونم چون مگس بر سر زنان بی[/FONT]
در طریق عاشقان خون ریختن[FONT="]نشستهام در انتظار اين غبار بيسوار[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]دريغ کز شبي چنين سپيده سر نميزند[/FONT][FONT="]![/FONT][FONT="][/FONT]
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده[FONT="]دوش می آمد و رخساره برافروخته بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]تا کجابازدل غمزده ای سوخته بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]دوش می آمد و رخساره برافروخته بود[/FONT]
[FONT="]تا کجابازدل غمزده ای سوخته بود[/FONT]
[FONT="]رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی[/FONT]
[FONT="]جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود[/FONT]
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده
بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاه زاده
مولانا
اگر تو آن من باشی، ازین و آن نیندیشمهمه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
اگر تو آن من باشی، ازین و آن نیندیشم
ز کفر آخر چرا ترسم، چو تو ایمان من باشی؟
تو چه مظهريكه ز جلوهي تو صداي سبحهي صوفيانمدرسه عشق را نعمت استاد هست
ای دل مکتب گریز میل شنیدن کجاست
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است[FONT="]تشکر از بالایی ها[/FONT]
[FONT="]دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست[/FONT]
[FONT="]چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست[/FONT]
ترسيدن ما هم چو از بيم بلا بود[FONT="]تشکر از بالایی ها[/FONT]
[FONT="]
[/FONT]
[FONT="]دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست[/FONT][FONT="] [/FONT]
[FONT="]من افتاب زرد لب بام هستیم[/FONT]
[FONT="]من مرغ تنگ حوصله ی دام هستیم[/FONT]
[FONT="]در چشم من چه جلوه ای از بامداد عمر[/FONT]
[FONT="]من شمع نیم سوخته ی شام هستیم[/FONT]
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |