مشاعرۀ سنّتی

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا ديده دل جانب او دوخته ام
از خلق جهان ديده فرو دوخته ام
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را به راستي،
تو را به رستخيز
مرا خراب کن!
که رستگاري و درستکاري دلم
به دستکاري همين غم شبانه بسته است
که فتح آشکار من
به اين شکست هاي بي بهانه بسته است
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را به راستي،
تو را به رستخيز
مرا خراب کن!
که رستگاري و درستکاري دلم
به دستکاري همين غم شبانه بسته است
که فتح آشکار من
به اين شکست هاي بي بهانه بسته است
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم
 

m_sh_eng

عضو جدید
تو از هر در که باز ایی بدین خوبی و زیبایی

دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
تو برايم ترانه می خوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئيا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
 

amir_d

عضو جدید
دگر باره بشوريدم بدان سانم به جان تو
كه هر بندي كه بربندي بدرانم به جان تو
نخواهم عمر فاني را تويي عمر عزيز من
نخواهم جان پر غم را تويي جانم به جان تو
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
دگر باره بشوريدم بدان سانم به جان تو
كه هر بندي كه بربندي بدرانم به جان تو
نخواهم عمر فاني را تويي عمر عزيز من
نخواهم جان پر غم را تويي جانم به جان تو
ور نبود جامه ی اطلس تو را
دلق کهن ساتر تن بس تو را
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز


شاید کسی که بین غزل های من گم است
در فصل های زندگی ام فصل پنجم است

یا نه درست مثل خودم لاابالی است
از مردمان غمزده ي این حوالی است




 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شبی مجنون نمازش را شکست


بی وضودر کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کردهبود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دلپر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کردهای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر اینبازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من کهمجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگرنیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا وپنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلتانداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شویاما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او راصدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتمبلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا کهخوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کردهبود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.





 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]من خس بی سروپایم که به سیل افتادم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]او که میرفت مرا هم به لب دریا برد[/FONT]
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شبی ز قد تو افتاد سایه بر دیوار[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]هنوزعاشق بیچاره رو به[/FONT][FONT=&quot]دیواراست[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا