مثل باد سرد پاييز غم لعنتي به من زددانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم
حتي باغبون نفهميد كه چه افتي به من زد
مثل باد سرد پاييز غم لعنتي به من زددانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم
مثل باد سرد پاييز غم لعنتي به من زد
حتي باغبون نفهميد كه چه افتي به من زد
اگه از ياد تو رفتمدريغا دست گرمي كو چه شد آن مهرباني ها
زبانم بسته اي ياران كجا شد همزباني ها
تا خيالت به سرم ميزنه گريم ميگيره اروم اروم دل تنگم داره بي تو ميميرهميل من سوي وصال و ميل او سوي فراق
ترك كام خود گرفتم تا برآيد كام دوست
مينويسم (دي دار)تو اگر با منو دلتنگ مني يك به يك فاصله ها را بردارهر دمی چون نی از دل یاران شکوه ها دارم
روی دل هر شب تا سحر گاهان با خدا دارم
دلم گرفته....مبتلا گشتم در ين بند و بلا
كوشش آن حقگزاران ياد باد
گرچه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود و باغ كاران ياد باد
دلم گرفته....
دلم عجيب گرفته است
چرا گرفته دلت؟ چرا؟
مثل اينكه تنهايي
چقدر هم تنها......
دچار يعني عاشق....
و فكر كن كه چه تنهاست اگر كه ماهي كوچك
دچار ابي درياي بيكران باشد
تلاش بوسه نداریم چون هوس ناکان نگاه ما به نگاهی زدور خرسند است
مراچشمیست خون افشان زدست ان کمان ابرو جهان بس فتنه حواهددیدازان چشم وازان ابرو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |