مشاعرۀ سنّتی

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
تا شاعری شد پیشه ام وصف تو بود اندیشه ام
غیر از تو را نستوده ام از من چرا رنجیده ای؟
من خاک پایت بوده ام سر زیر پایت سوده ام
برشکوه لب نگشوده ام از من چرا رنجیده ای؟
گر گفتم از لعل لبت، امشب ربایم بوسه ای
گفتم، ولی نربوده ام، از من چرا رنجیده ای؟
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
يك دم وصلت ز عمر جاودانم خوش تر است
بي وصال دوست عمر جاوداني گو مباش

درهواي گلشن او پرگشا اي مرغ جان
طاير خلد آشياني خاكداني گو مباش
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانی که چنگ وعود چه تقریرمی کنند پنهان خورید باده که تعزیرمی کنند
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
 

shanli

مدیر بازنشسته
تا بنده ز خود فانی مطلق نشود
توحید به نزد او محقق نشود
توحید حلول نیست نابودن تست
ورنه به گزاف باطلی حق نشود



 

Sharif_

مدیر بازنشسته
در هر دشتی که لاله‌زاری بوده‌ست
از سرخی خون شهریاری بوده‌ست

هر شاخ بنفشه کز زمین میروید
خالی است که بر رخ نگاری بوده‌ست
 

msglike

عضو جدید
یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را
ای وای اگر نــــداند قدر محبتم را
:eek:
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا یاایها ساقی ادر کاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد ، جوانی من بود؟
آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت ،
تا به خدای خوب ، که در پشت بام خانه قدم میزند ، سلام بگویم؟!

فروغ
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد بگذشته به دل ماندو دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند!
دیده ام خیره به ره ماندو نداد
نامه ای تا دل من شاد کند!

فروغ:gol:
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد بگذشته به دل ماندو دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند!
دیده ام خیره به ره ماندو نداد
نامه ای تا دل من شاد کند!

فروغ:gol:
دل و دینم دل و دینم ببرده ست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای تو دوای توست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوش!
 

shanli

مدیر بازنشسته
شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی
دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی
خفتند حریفان همه چاره‌ات اینست
کاندر می لعل و در سر خود پیچی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا