تو نیکی می کن و در دجله اندازمست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
تماشای تو آشوب قیامت برخاست
ما کوچکیم
که ایزد در بیابانت دهد باز
تو نیکی می کن و در دجله اندازمست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
تماشای تو آشوب قیامت برخاست
ما کوچکیم
مي شنيدم نيمه شب در خواب
هاي هاي گريه هايش را
در صدايم گوش مي كردم
درد سيال صدايش را
شرمگين مي خواندمش بر خويش
از چه رو بيهوده گرياني
در ميان گريه مي ناليد
دوستش دارم، نمي داني
تا غمت در دل ویرانه مقیمستهر که خورد از جام عشقت قطره اي
تا قيامت مست و حيران خوشتر است
تا تو پيدا آمدي پنهان شدم
زآن که با معشوق پنهان خوشتر است
دلا معاش چنان کن که گر بلغذد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
نگه نداشت دل ما و جای رنجش نیست
زدست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |