تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
رنگ خدا عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,521 تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
comudf کاربر بیش فعال کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,522 دل به اميد روي او همدم جان نمي شود جان به هواي كوي او خدمت تن نمي كند
رنگ خدا عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,523 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ون دران ظلمت شب اب حیاتم دادند
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,524 دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
رنگ خدا عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,525 الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,526 می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای من شد یارب بلا بگردان
russell مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,527 مي روم ... اما نميپرسم ز خويش ره كجا ... ؟ منزل كجا ...؟ مقصود چيست ؟
russell مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,528 secret_f گفت: می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای من شد یارب بلا بگردان کلیک کنید تا باز شود... نشد شب كه چشمم به فردا نبود چه فرداي دوري كه پيدا نبود نديدم شبي را كه جانم نسوخت دمي خاطر من شكيبا نبود
secret_f گفت: می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای من شد یارب بلا بگردان کلیک کنید تا باز شود... نشد شب كه چشمم به فردا نبود چه فرداي دوري كه پيدا نبود نديدم شبي را كه جانم نسوخت دمي خاطر من شكيبا نبود
massom11111 عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,531 درویشم و گدا و برابر نمیکنم پشمین کلاه خویش به صد تاج خسروی
russell مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,532 يار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا يار توي، غار تويي، خواجه! نگهدار مرا نوح تويي، روح تويي، فاتح و مفتوح تويي سينهي مشروح تويي، بر در اسرار مرا
يار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا يار توي، غار تويي، خواجه! نگهدار مرا نوح تويي، روح تويي، فاتح و مفتوح تويي سينهي مشروح تويي، بر در اسرار مرا
massom11111 عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,533 از صبا هر دم مشام جان ما خوش می شود اری اری طیب انفاس هواداران خوش است
russell مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,534 تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده است چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است لیکن این هست که آن نسخه ی سقیم افتاده است حافظ
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده است چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است لیکن این هست که آن نسخه ی سقیم افتاده است حافظ
yalda.2008 عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,535 تو دونسته بودي چه خوش باورم من شكفتيو گفتي از عشق پرپرم من
* saghar عضو جدید Oct 21, 2008 #8,536 ناودانها ناله سر داده در ظلمت در خروش از ضربه های دلکش باران می خزد بر سنگفرش کوچه های دور نور محوی از پی فانوس شب گردان
ناودانها ناله سر داده در ظلمت در خروش از ضربه های دلکش باران می خزد بر سنگفرش کوچه های دور نور محوی از پی فانوس شب گردان
Sharif_ مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,537 نه شیخ می دهم توبه و نه پیر مغان می زبس که توبه نمودم،زبس که توبه شکستم
Sharif_ مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,539 دیدی آن تک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم فرخی یزدی
Sharif_ مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,541 دگر این دل سرِ ماندن ندارد هوای در قفس خواندن ندارد چنان در دوزخ دنیا دلم سوخت که دیگر بار سوزاندن ندارد
دگر این دل سرِ ماندن ندارد هوای در قفس خواندن ندارد چنان در دوزخ دنیا دلم سوخت که دیگر بار سوزاندن ندارد
seeemesooo عضو جدید Oct 21, 2008 #8,542 دود ز شمع رقص كنان گرچه زشت دانه بد در ره پروانه كشت ليك ازل داد به شمع نور ونار عاشق رويش نرود بركنار ***my own***
دود ز شمع رقص كنان گرچه زشت دانه بد در ره پروانه كشت ليك ازل داد به شمع نور ونار عاشق رويش نرود بركنار ***my own***
M mohammadjavaad عضو جدید Oct 21, 2008 #8,543 شعر شعر رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
Sharif_ مدیر بازنشسته Oct 21, 2008 #8,547 یا ليت قبل منيتي يوما" افوزُ بمُنيتي نهرا تلاطم رکبتي و اظل املاءُ قربتي سعدی آخرین ویرایش: Oct 21, 2008
محـسن ز مدیر بازنشسته کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,548 یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
peiman_eng عضو جدید Oct 21, 2008 #8,549 مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم چه خبر یار کجا راه کدام
بارانی عضو جدید کاربر ممتاز Oct 21, 2008 #8,550 شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوزنمی کنی به ترحم نطاق سلسله سست