من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آن است بدین دانه که در دام افتم
هرگز آشفته رویی نشدم یا مویی
مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد
گو بدانید که من با غم رویش جفتم
رنگ رویم غم دل پیش کسان میگوید
فاش کرد آن که ز بیگانه همیبنهفتم
سعدی جااان
من گوهری عزیز تر از دل نداشتم
کان را به نقد عشق گروگان گذاشتم
کان را به نقد عشق گروگان گذاشتم