آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنیدل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو
زخم دگر چه می زنی صید به خون تپیده را
فروغی بسطامی
زلف بر یکسو زدی تا غرق مهتابم کنی
آتش از برق نگاهت ریختی برجان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی
رفتی از پییشم که دور از چشم خود تا نیمشب
با نوای لای لای گریه ها خوابم کنی