تغافلهای او در بزمِ غیرم کشته بود امشب
نبودش سوی من هاتف، گر آن دزدیده دیدنها
خیلی آسونه![]()
تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم!خدا رو شکر...
آمد و خوش آمد و خوش تر نشست
خوش تر از آن شیشه عمرش به دست
تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم!
روزي سراغ وقت من آئي كه نيستم!
من دوستت دارم اگر باور نداری
آیینه را بگذار یک شب پیش رویت
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
هرچند می روم تو کمی فکر کن به من
وقتی کنار سنگ مزارم نشسته ای...
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را
از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
با تو بودن ز همه دست کشیدن، دارد
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
مثل آن وقتی که می گفتی
عقده ها دارد دل تنگم
این دل غمگین و شیدایی
گوییا میل تو را دارد...
دیشب خواب تو را دیدم
چه رویایی پرشوری
انگار که توی خواب دیدم
توسالها از من دوری
نه همین مخلوط خوبهیک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد من، اندازه یک عشق روشن نیستی
مشاعره با ترانه هم داریم اونورها! دوس داشتین من هستم.
نه همین مخلوط خوبه
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
سلام! با ت بگم يا مدردیست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست... بگذریم
بهرحال آپشن بود!
سلام! با ت بگم يا مبا ت ادامه ميدم!
تو را با غير مي بينم، صدايم در نمي ايد!
دلم مي سوزد و كاري زدستم بر نمي آيد!
م بود که! بگذریم ردیف شعره!
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
دستــتو بیـــرون ببـــــــــــر از پنجـــــره
هر چقد آشغال داری شـــــوت کن بره
واااااااااا!!!!
هر کسی خاطره ای داشت گرفت از من و رفت
تو بیاندیش که تا بیهده قابت نکنم
خخخ
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری...
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر یار فراموش کار من...
نگرانم ولی چه باید کرد؟
عشق دلواپسی نمی فهمد
درد من خط میخی است عزیز!
درد من را کسی نمی فهمد
دلکم دلبرکم دلبر بانمکم
که تو بردی سرکمو شکستی بالو پرکم
وای خدا!!!
مثل تریاک که یک روز شقایق بوده ست
هر که شاعر شده شاید کمی عاشق بوده ست
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظارکاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را
اصلا قرار نیست که سر خم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
من با تو هستم دستاتو تو دستم //میگیرم میمونم رو عهدی که بستم
تو قلبم می مونی تو فقط می دونی// که با چه حرفایی قلبم و بلرزونی
یک روز دلت چون من، لک می زند و دیر است
تنهایی بعد از عشق، دردی ست که واگیر است
تو که معنای عشقی بهمن معنا بده! ای یار!
دروغ این صدا را بهگور قصهها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |