مشاعرۀ سنّتی

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــن دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است
تا کی غم آن خورم که دارم یا نهوین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیستکاین دم که فرو برم برآرم یا نه
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کی غم آن خورم که دارم یا نهوین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیستکاین دم که فرو برم برآرم یا نه


هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه كه یاد روی تو كردم جوان شدم
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه كه یاد روی تو كردم جوان شدم
می‌خور که فلک بهر هلاک من و توقصدی دارد بجان پاک من و تو
در سبزه نشین و می روشن میخورکاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم

بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
ماییم و می و مطرب و این کنج خرابجان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذابآزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشکم،ولی به پای عزیزان پکیده ام
خارم،ولی به سایه ی گل آرمیده ام


ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
عجب شعریه خیلی زیباست خیلی



وصال او زعمر جاودان به​
خداوندا مرا آن ده که آن به​

 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را
امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک جهان باغ سیب و حسرت من
چیدن سیب ز باغ یار است هنوز
گر چه پاییز موسم سیب است ولی
سیب کالِ محبوب مرا بهار است هنوز
صبر نتوانم کرد بیش از این دگر
دل آشفته ی من دچار است هنوز
غزل سرایی در مسلک من باب نیست
شعرهایم در فراق تو تب دار است هنوز
چشم عالم به خواب شیرین رفته است
چشم های فرهادِ تو بیدار است هنوز
هر کس ز طبیب خود نوش دارویی گرفت
"مسعود" ولی در بستر و بیمار است هنوز
عاشقان را گر نباشد شوق و شور یک نگاه
لیک دو چشم مرا شوق اولین دیدار است هنوز

#مسعود_گُلی
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
ما خنده را به مردم بی غم گذاشتیم
گل را به شوخ چشمی شبنم گذاشتیم
مردم به یادگار اثرها گذاشتند
ما دست رد به سینه ی عالم گذاشتیم..
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما خنده را به مردم بی غم گذاشتیم
گل را به شوخ چشمی شبنم گذاشتیم
مردم به یادگار اثرها گذاشتند
ما دست رد به سینه ی عالم گذاشتیم..

می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا