یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه ی اعمال منِ مست صوابی
ساقی! همه بخشوده ی یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی؟ چه کتابی؟
در نامه ی اعمال منِ مست صوابی
ساقی! همه بخشوده ی یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی؟ چه کتابی؟
دل می رود زدستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
ای دل چو زمانه میکند غمناکت | ناگه برود ز تن روان پاکت | |
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند | زان پیش که سبزه بردمد از خاکت |
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ
می خوردن و شاد بودن آیین منست | فارغ بودن ز کفر و دین دین منست | |
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست | گفتا دل خرم تو کابین منست |
می خوردن و شاد بودن آیین منست فارغ بودن ز کفر و دین دین منست گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتا دل خرم تو کابین منست
هر ذره که در خاک زمینی بوده استوهم باشد اینکه روزی دهر پایین آورد
پرچمی را که خدا پیش از ازل افراخته
یک جرعه می ز ملک کاووس به استتو تکیه به مهتاب بده،من به تو گاهی
ای موی تو شب رنگ ترین نوع سیاهی
امید تویی، بی تو دلم در خفقان است
جان بی تو پریشان و جهان رو به تباهی
تا که از طارم میخانه نشان خواهد بودطاق ابروی توام قبله جان خواهد بود
زدست دیده و دل هر دو فریادکه هر چه دیده بیند دل کند یادبسازم خنجری نیشش ز فولادزنم بر دیده تا دل گردد آزاد
در پرده اسرار کسی را ره نیستیاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
من می نه ز بهر تنگدستی نخورمتا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم
یا از غم رسوایی و مستی نخورم
من می ز برای خوشدلی میخوردم
اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |