مشاعرۀ سنّتی

[essyh2003]

ای درد توام درمان در بستر ناکامی		و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم		لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست		کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده		تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد		شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

 

[یکی از بچه ها]

یک قطره آب بود با دریا شد		یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست		آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

 

[*M.A*]

دانی که چیست حاصل انجام عاشقی؟
جانانه را ببینی و جان را فدا کنی..

 

[paisa]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم[/FONT]

 

[*M.A*]

من اینجا بس دلم تنگ است..
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است..
بیا ره توشه برداریم..
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است..؟

 

[paisa]

تا چند از این غرور بسیار تورا​

تا کی ز خیال هر نمودار تورا​

سبحان‌الله که از تو کاری عَجَب است​

تو هیچ نه و این همه پندار تورا
​

 

[*M.A*]

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز..

 

[MisyoMasoud]

زادگاه ما! ای زمین مهربان ، ما با تو دوستیم این چنین با ما نکن
زین پس شرار قهر به بنیاد ما مزن ، ما را چنانكه رفت اسیر بلا مكن
این كلبه ها كه خانه ی امید و آرزوست ، با بی مهری ویرانسرا مكن
ویرانه كن عمارت هر قریه را ولی، ما را ز كودكان و عزیزان جدا مكن...

 

[*M.A*]

نمازم را قضا کرده تماشا کردنت اي ماه
بماند بين ما اين رازها بيني و بين الله!

 

[یکی از بچه ها]

هم دانه امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند
سیم و زر خویش از درمی تا بجوی
با دوست بخور گر نه بدشمن ماند

 

[MisyoMasoud]

دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

 

[*M.A*]

تا نگاهی به پشت سر کردم
جای هر رد پا درختی بود
این درختان هویتم بودن
من؟تبر؟انتخاب سختی بود

 

[MisyoMasoud]

دردم ز دوست دوا نیز ز اوست
که هر چه ز دوست آید نکوست

 

[*M.A*]

تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم
یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم
تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

 

[MisyoMasoud]

من نه آنم که تراوش کند از من گله ای
می دهد خون جگر رنگ به بیرون، چه کنم؟
درد ها کم شود از گفتن و دردی که مراست
از تهی کردن دل می شود افزون، چه کنم ؟

 

[gelayor14]

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد از آتش و آب

 

[*M.A*]

بر هم زدم از ذوق اسیری پر و بالی
ورنه سر پرواز ز کنج قفسم نیست..

 

[MisyoMasoud]

‎تا که خفتــــیم همه بیدار شدند
‎تا که مردیـــــم همگی یار شدند
‎قدر آن شیـــشه بدانید که هست
‎نه در آن لحظه که افتاد و شکست

 

[*M.A*]

تو از ایّوب می گویی که
صبرش ‌آن چنان بودَست
پُر از بی‌تابیَم امّا
تو از من تاب می خواهی

 

[yamaha R6]

یارب به کمند عشق پا بستم کن​

از دامن غیر خودتهی دستم کن​

یکباره زاندیشه عقلم برهان​

وزباده صاف عشق سر مستم کن
​

 

[zahra.71]

یارب به کمند عشق پا بستم کن​

از دامن غیر خودتهی دستم کن​

یکباره زاندیشه عقلم برهان​

وزباده صاف عشق سر مستم کن
​

ناله را هر چند می خواهم كه پنهانش كنم

سینه می گوید كه من تنگ آمدم فریاد كن

 

[yamaha R6]

ناله را هر چند می خواهم كه پنهانش كنم

سینه می گوید كه من تنگ آمدم فریاد كن

نشاط جوانی زپیران مجو که آب روان باز ناید به جو ی
​

 

[*M.A*]

یک سینه سخن به درگهت آوردم

چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد..

 

[*zahedan]

دل تو را دوست تر ،زجان دارد
جان زبهر تو در ميان دارد
گركند جان به تو نثار مرنج
چه كند؟ دسترس همان دارد

 

[MisyoMasoud]

دستم نمی رسد به بلندایِ چیدنت
باید بسنده کرد به رویایِ دیدنت..!

 

[یکی از بچه ها]

ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست

 

[zahra.71]

ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[یکی از بچه ها]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هر راز که اندر دل دانا باشد		باید که نهفته‌تر ز عنقا باشد
کاندر صدف از نهفتگی گردد در		آن قطره که راز دل دریا باشد

 

[yamaha R6]

دوستت دارم ، بیشتر از خودم ، کمتر از خدایم
​

چون عاشق توام و محتاج خدایم . . .
​

 

[*M.A*]

مرا دوست بدار

ای دل مهربان

حتی برای انسانی ناسپاس

حتی برای موجودی شریر

زیبایی گذران پاییز یا شکوه خورشید غروب گاهی باش

بگذار سر بر دامنت نهم و حسرت تابستانی نورانی را از فروغ

ملایم پائیز گیرم...

مرا دوست بدار .