آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند
تو کز محنت دیگران بی غمیآخر به اسارت، دل حسرت زده خو کرد
شادم که دگر یاد گریز از قفسم نیست
ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭﯾﻢ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺪ ﺍﺳﯿﺮ ﺍﻫﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!
ﻣﻦ،ﺷﺎﻋﺮ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﺑﻮﺩﻡ...
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﺰﻝ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!
ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود برگوسفندان
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
یار با ما بود خود نگذاشتیم
ای که داری میروی با هر کلام
بذر کینه در دلت کِی کاشتیم
مسعود
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
در نماز و در رکوع و در سجود
سر بجنبد دل نجنبد این چه سود
در خواب بدم مرا خردمندی گفت | کز خواب کسی را گل شادی نشکفت | |
کاری چکنی که با اجل باشد جفت | می خور که بزیر خاک میباید خفت |
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد..
تا تواني مي گريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
یکباره زاندیشه عقلم برهان
وزباده صاف عشق سر مستم کن
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |