ن
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
من بی دل و دستارم در خانه ی خمارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه؟
ن
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
من بی دل و دستارم در خانه ی خمارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه؟
هرگز حضور حاضر غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
L
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ
از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ
گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم/ وعده از حد بشدو ما نه دو دیدیم و نه یک
کنج قفس می میرم و این خلق بازرگان
چون قصه ها مرگ مرا نیرگ می دانند!
من تمام دین خود را در طواف چشم تو
هفتمین دورم کجا بود! دور اول باختم...!![]()
دهخدا تجربه ی عشق ندارد ورنه
معنی "مرگ" و "جدایی" به یقین هر دو یکیست...![]()
وقتی که شمع جمع تو باشی چه دیدنی ستتو هستی من شدی
از آنی همه من
من نیست شدم در تو
از آنم همه تو...
وقتی که شمع جمع تو باشی چه دیدنی ست
دل دادن دوباره ی پروانه ها به هم...![]()
روزي كه
دانش لب آب زندگي مي كرد،
انسان
در تنبلي لطيف يك مرتع
با فلسفه هاي لاجوردي خوش بود.
در سمت پرنده فكر مي كرد.
با نبض درخت ، نبض او مي زد.
مغلوب شرايط شقايق بود...
سهراب سپهری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |