مشاعرۀ سنّتی

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همه شب همی لشکر آراستند / همی تیغ و ژوبین بپیراستند
زمین کوه تا کوه جوشن وران / برفتند با گرزهای گران

[FONT=&quot]نقش عشق و آرزو از چهره‌ی دل شسته بود[/FONT]
[FONT=&quot]عکس شیدایی در آن آیینه‌ی سیما نبود[/FONT]
[FONT=&quot]لب همان لب بود اما بوسه‌اش گرمی نداشت[/FONT]
[FONT=&quot]دل همان دل بود اما مست و بی‌پروا نبود[/FONT]
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای یادت در دل و جان در همه جا-به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست سبز و رها از آسمان جاری است

[FONT=&quot] تاراج دل ما همه ي اصل کلام است[/FONT]
[FONT=&quot]آغاز سخن گفتن يك جمله سلام است[/FONT]
[FONT=&quot]يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد[/FONT]
[FONT=&quot]اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است[/FONT]
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آن است و نه این

[FONT=&quot]نفرینِ کدام احساس خون کرد جهانم را؟[/FONT]
[FONT=&quot]با جهدِ چه جادویی بستند دهانم را؟[/FONT]
[FONT=&quot]نگاهي مي كنم از دور آن رخسـار نيكو را[/FONT]
[FONT=&quot]نميخواهم ز عشق خويشتن ، آگه كنــم او را[/FONT]
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا آن لب شیرین به سخن بازگشایی خوش جلوه نمایی
ای برده امان از دل عشاق کجایی! تا سجده گزارم
[FONT=&quot]مثل یه کنده ی تبر خورده ام[/FONT]
[FONT=&quot]دوره شدم با درد و نا امیدی[/FONT]
[FONT=&quot]دستاتو گم کردم و بی قرارم[/FONT]
[FONT=&quot]دلم می گه: تازه کجاشو دیدی...:)[/FONT]
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مثل یه کنده ی تبر خورده ام[/FONT]
[FONT=&quot]دوره شدم با درد و نا امیدی[/FONT]
[FONT=&quot]دستاتو گم کردم و بی قرارم[/FONT]
[FONT=&quot]دلم می گه: تازه کجاشو دیدی...:)[/FONT]

یک عمر آمدم به در خانه ات ، تو نیز
یکدم به خانه ب من بی خانمان بیا
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک عمر آمدم به در خانه ات ، تو نیز
یکدم به خانه ب من بی خانمان بیا

اگر با سیاوش کند شاه جنگ / چو دیبه شود روی گیتی به رنگ
ز ترکان نماند کسی پارسا / غمی گردد از جنگ او پادشا
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر با سیاوش کند شاه جنگ / چو دیبه شود روی گیتی به رنگ
ز ترکان نماند کسی پارسا / غمی گردد از جنگ او پادشا

آن عشق که هست جز لاینفک ما
حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین
ما را برهاند ز ظلام شک ما
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آن عشق که هست جز لاینفک ما
حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین
ما را برهاند ز ظلام شک ما

از ایشان چهل مرد دیگر بکشت / غمی شد سپهدار و بنمود پشت
از او بستد آن چار پیل سپید / شدند آن سپاه از جهان نا امید
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از ایشان چهل مرد دیگر بکشت / غمی شد سپهدار و بنمود پشت
از او بستد آن چار پیل سپید / شدند آن سپاه از جهان نا امید

دلت را خانه ماکن ، مصفا کردنش با من
به ما درددل افشا کن ، مداوا کردنش با من
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنرا که فنا شیوه و فقر آیینست
نه کشف یقین نه معرفت نه دینست
رفت او زمیان همین خدا ماند خدا
الفقر اذا تم هو الله اینست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنرا که فنا شیوه و فقر آیینست
نه کشف یقین نه معرفت نه دینست
رفت او زمیان همین خدا ماند خدا
الفقر اذا تم هو الله اینست

نماند ایچ بر نیزه بند و سنان / به چپ باز بردند هر دو عنان
به شمشیر هندی برآویختند / همی زآهن آتش فرو ریختند
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود

در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا

ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا

ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا

از ایران برآمد ز هر سو خروش / شد آرام گیتی پر از جنب و جوش
برآشفت افراسیاب آن زمان / برآویخت با لشکر تازیان
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از ایران برآمد ز هر سو خروش / شد آرام گیتی پر از جنب و جوش
برآشفت افراسیاب آن زمان / برآویخت با لشکر تازیان

نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا