مشاعرۀ سنّتی

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديدي اي حافظ ، كه كنعان دلم بي ماه شد
عاقبت اشك غم و كوه اميـدم آب شد
گفته بودي يوسف گمگشته باز آيد، ولي
يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد

دستت چو به کارد کلک را بتراشید
دانی سر انگشت تو چون بخراشید؟

چون گوهر مواج کف و گل بودند
تیغت ز تحیر سر انگشت گزید
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دستت چو به کارد کلک را بتراشید
دانی سر انگشت تو چون بخراشید؟

چون گوهر مواج کف و گل بودند
تیغت ز تحیر سر انگشت گزید
دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است
دوستت دارم و این جمله چه بسیار کم است
نعره از عمق دل و جان بزند آهویی
که شود یک شبه در دام گرفتار کم است
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است
دوستت دارم و این جمله چه بسیار کم است
نعره از عمق دل و جان بزند آهویی
که شود یک شبه در دام گرفتار کم است

تو را گم میکنم هر روزو پیدا میکنم هر شب..
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هرشب..
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند...آنگاه..
چه آتش ها که در این کوه برپا میکنم هر شب..
بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری
برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟
مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن
چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری
برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟
مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن
چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟


مرغِ سحر ناله سر کن،داغِ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار ،این قفس را،بر شکن و زیر و زبر کن
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرغِ سحر ناله سر کن،داغِ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار ،این قفس را،بر شکن و زیر و زبر کن

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان بازبسته است
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست..

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه​

پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
خیام​
 

soroor_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه​

پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
خیام​

هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همسفر گشتي نسيم صبح و در وادي روان
پشت سر منگر ،كه ياران شيون و غوغا كنند


[FONT=&quot]دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد [/FONT]
[FONT=&quot]در چاله عجب نیست اگر کور افتاد[/FONT]
[FONT=&quot]از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟[/FONT]
[FONT=&quot]بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نه مثل آفتابی که ظهورت غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

[FONT=&quot]یک روز ازین کویر برمی گردم[/FONT]
[FONT=&quot]یک روز اگر چه دیر برمی گردم[/FONT]
[FONT=&quot]ای ماه مرا ببخش اگر منتظری[/FONT]
[FONT=&quot]دندان به جگر بگیر برمیگردم...[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روز ازین کویر برمی گردم
یک روز اگر چه دیر برمی گردم
ای ماه مرا ببخش اگر منتظری
دندان به جگر بگیر برمیگردم...

من منتظرم كه تو بيايي
تا
باغ شود پر از گل ياس
لبـريز شود تمام دنيــا
از
عاطفه و صفا و احساس
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من منتظرم كه تو بيايي
تا
باغ شود پر از گل ياس
لبـريز شود تمام دنيــا
از
عاطفه و صفا و احساس

[FONT=&quot] سینه ی خسته را فشرده به چنگ[/FONT]
[FONT=&quot]در نگاهم شکفته بود این راز[/FONT]
[FONT=&quot] که «دلم کی ز مهر خالی بود؟»[/FONT]
[FONT=&quot]لیک تا پوشم از تو، دیده ی من[/FONT]
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت


به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت


به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

[FONT=&quot]تو در کنار پنجره[/FONT]
[FONT=&quot]نشسته ای به ماتم درخت ها ،[/FONT]
[FONT=&quot]که شانه های لخت شان خمیده زیر پای برف .[/FONT]
[FONT=&quot]من از میان قطره های گرم اشک[/FONT]
[FONT=&quot]که بر خطوط بی قرار روزنامه می چکد ،[/FONT]
[FONT=&quot]من از فراز کوه های سر سپید و کوره راههای ناپدید[/FONT]
[FONT=&quot]نگاه می کنم به پاره پاره های تن ،[/FONT]
[FONT=&quot]به لخته لخته های خون ،[/FONT]
[FONT=&quot]که خفته در سکوت دره های ژرف .[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو در کنار پنجره
نشسته ای به ماتم درخت ها ،
که شانه های لخت شان خمیده زیر پای برف .
من از میان قطره های گرم اشک
که بر خطوط بی قرار روزنامه می چکد ،
من از فراز کوه های سر سپید و کوره راههای ناپدید
نگاه می کنم به پاره پاره های تن ،
به لخته لخته های خون ،
که خفته در سکوت دره های ژرف .
فـرق است، ميــان آنــكه يارش در بـَر
يا آنـكه دو چشــــم
انتـــظارش بر دَر

 

sadra94

عضو جدید
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کار گاه دیده بی خواب میزدم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کار گاه دیده بی خواب میزدم

من تو را در تو جستجو کردم
نه در آن
خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پُر شدم ، پُر شدم ز زیبایی

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا