مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" دلم گرفته " از این ساده تر چه باید گفت ؟
کنار پنجره با چشم
تَـر چه باید گفت ؟


[FONT=&quot]ت[/FONT][FONT=&quot]و کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد[/FONT]
[FONT=&quot]من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد[/FONT]
[FONT=&quot]خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها[/FONT]
[FONT=&quot]عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد[/FONT]
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد

دنیا همه هیچ و مال دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر خویش مپیچ
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیا همه هیچ و مال دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر خویش مپیچ


[FONT=&quot]چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج[/FONT]
[FONT=&quot]به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت[/FONT]
[FONT=&quot]تو هیچ وقت پس از صبر من نمی ایی[/FONT]
[FONT=&quot]در انتظار چه خالیست جای چشمانت[/FONT]
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
نفرینِ کدام احساس خون کرد جهانم را؟
با جهدِ چه جادویی بستند دهانم را؟

آه از این نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردمم هوشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت
تو هیچ وقت پس از صبر من نمی ایی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت

تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
توییی آن آسمان صافو روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آه از این نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردمم هوشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد

سلام
دیدارِ تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست
من سرخوشم از لذتِ این چشم به راهی...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن
آزاد شو از بند خد زنجیر را باور نکن

نمي داند كسي كآندر سرزلفش چه خونها شد
وليكن مو به مو اين داستان را شانه مي داند
نصيحت گر چه مي پرسي علاج جان بيمارم
اصول اين طبابت را فقط جانانه مي داند
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست مي دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي که باشد بگذرانم روز را

دلم در سینه می‌لرزد ز چین زلف او آری
کبوتر می‌تپد هر جا پر شاهین شود پیدا


الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا