مشاعرۀ سنّتی

[mehdi.chem]

ای شرمزده غنچهٔ مستور از تو
حیران و خجل نرگس مخمور از تو

گل با تو برابری کجا یارد کرد
کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو

وعده‏ ديدار نزديک است ‏ياران مژده باد
روز وصلش مي‏رسد، ايام هجران مي‏رود

 

[pearan]

وعده‏ ديدار نزديک است ‏ياران مژده باد
روز وصلش مي‏رسد، ايام هجران مي‏رود

دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

 

[old eng]

من از خاری که در بالای دیوار است دانستم
که ناکس کس نمی گردد ازآن بالا نشستنها

من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد بدین بالانشینی ها

ی کم اونی که نوشتید با اصلش فرق داره

 

[old eng]

دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

[pearan]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت

 

[old eng]

ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت

تا شدم بی خبر از خویش خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری
به به

 

[رجایی اشکان]

ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت

[FONT=&quot]تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی[/FONT]
[FONT=&quot]من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .[/FONT]

 

[arc_shl]

تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .

مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند

به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را​

​

 

[old eng]

مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند

به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را​

​

دیدی ک غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چ کرد

آه از ان نرگس جادو ک چ بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چ کرد


​

 

[رجایی اشکان]

تا شدم بی خبر از خویش خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری
به به

[FONT=&quot]یک موی تو را به عالمی نفروشم[/FONT]
[FONT=&quot]تو جان منی، کسی ز جان سیر نشد[/FONT]

 

[رجایی اشکان]

مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند

به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را​

​

[FONT=&quot]ای دم صبح خوش نفس نافه ی زلف یار کو[/FONT]
[FONT=&quot]حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا[/FONT]

 

[arc_shl]

ای دم صبح خوش نفس نافه ی زلف یار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را​

 

[رجایی اشکان]

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را​

[FONT=&quot]ای رفته ز دل رفته ز بر ،رفته ز خاطر[/FONT]
[FONT=&quot]بر من منگر تاب نگاه تو ندارم[/FONT]
[FONT=&quot]بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه[/FONT]
[FONT=&quot]در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم[/FONT]

 

[MaRaL.arch]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟

 

[رجایی اشکان]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟

[FONT=&quot]آسمان گفت که امشب ، شب توست[/FONT]
[FONT=&quot]سرخی صورت گل ، از تب توست[/FONT]
[FONT=&quot]آنچه تا عشق مرا بالا برد[/FONT]
[FONT=&quot]بوسه گاهیست که نامش لب توست[/FONT]

 

[old eng]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی		تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی		گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی

مولانا

 

[رجایی اشکان]

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی		تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی		گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی

مولانا

[FONT=&quot]یک دم ز گرد پیکر من بشکاف[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بشکاف این حجاب سیاهی را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]شاید درون سینه ی من بینی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این مایه ی گناه و تباهی را[/FONT]

 

[arc_shl]

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی		تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی		گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی

مولانا

یارم تویی در عالم یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان دل از تو برندارم

 

[MaRaL.arch]

آنكه نهاده بر دلم حسرت يك نظاره را
بر لب من كجا نهد لعل شراب خواره را

 

[رجایی اشکان]

یارم تویی در عالم یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان دل از تو برندارم

[FONT=&quot]مو سپيد آخر شدي اي برف[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا سرانجامم چنين ديدي[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]در دلم باريدي... اي افسوس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر سر گورم نباريدي[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[MaRaL.arch]

مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجامم چنين ديدي
در دلم باريدي... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي

یاد باد آنکه مرا کی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

[arc_shl]

یاد باد آنکه مرا کی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

در بند غمت بنده صفت حلقه ب گوشیم
وز دام تو چون آهوی وحشی نرمیدیم

 

[SHM.IT]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست

 

[MaRaL.arch]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست

تو که نوشم نئی نیشم چرایی
تو که یارم نئی پیشم چرایی
تو که مرهم نئی بر داغ ریشم
نمک پاش دل ریشم چرایی

 

[arc_shl]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد​

 

[old eng]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست

تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون		نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون
تا کی زنی بر خانه ها تو قفل با دندانها		تا چند چینی دامها دام اجل کردت زبون
شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین		زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون

مصرع های فرد سمت چپ افتادن شرمنده. هرکار کردم درست نشد

 

[MaRaL.arch]

نگار من ک ب مکتب نرفت و خط ننوشت
ب غمزه مسئله آموز صد مدرس شد..

 

[arc_shl]

تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون		نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون
تا کی زنی بر خانه ها تو قفل با دندانها		تا چند چینی دامها دام اجل کردت زبون
شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین		زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون

مصرع های فرد سمت چپ افتادن شرمنده. هرکار کردم درست نشد

نعره زد عشق ک خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید ک صاحب نظری پیدا شد

 

[arc_shl]

نگار من ک ب مکتب نرفت و خط ننوشت
ب غمزه مسئله آموز صد مدرس شد..

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت

 

[modir banoo]

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت

تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست​