مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[FONT=&quot]دعا کن دلم بوی باران بگیرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و این درد جانسوز درمان بگیرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دعا کن دلم رنگ آیینه گردد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و تنهایی از عشق پایان بگیرد[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقت اذان گذشت و خورشید خواب ماند
افسوس وعده های خدا در کتاب ماند
[FONT=&quot]دور خود چرخید، در راه تو هر کس پا گذاشت[/FONT]
[FONT=&quot] دایره فرقی ندارد این سرش با آن سرش[/FONT]
[FONT=&quot] گاه در هر حالتی یکرنگ بودن خوب نیست[/FONT]
[FONT=&quot] مثل تقویمی که با تو زرد شد سرتاسرش[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو
شمع سحر به خیرگی لاف ز عارض تو زد
خصم ،زبان دراز شد ،خنجر آبدار کو
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو ؟
[FONT=&quot]وقتي از غربت ايام دلم مي گيرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مرغ اميد من از شدت غم مي ميرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دل به روياي خوش خاطره ها مي بندم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]باز هم خاطره ها دست مرا مي گيرد.[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمع بر جمع مشو ور نه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
‫[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من را نمی شناسد کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم [/FONT]
[FONT=&quot]شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست [/FONT]
[FONT=&quot]باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم [/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است ... رندان روزگار خموشی گزیده اند

[FONT=&quot]دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز[/FONT]
[FONT=&quot] بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم[/FONT]
[FONT=&quot] در آینه بر صورت خود خیره شدم باز[/FONT]
[FONT=&quot] بند از سر گیسویم آهسته گشودم[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ

[FONT=&quot]نگاه کن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تمام هستیم خراب می شود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]شراره ای مرا به کام می کشد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مرا به اوج می برد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مرا به دام میکشد[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقت است که بر لب شکفد غنچه ی لبخند
تا چند به دل لاله ی داغینه توان کاشت؟
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست

 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز گمان مبر ز خيال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم


مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

(تشکر ندارم : ( )


مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که ز روی و ریا کنند !!!


این چه حرفیه ممنون از همراهیتون
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

[FONT=&quot]اندازه ی یک وقفه ی کوتاه بمان[/FONT]
[FONT=&quot]حتی شده تا نیمه ی این راه بمان[/FONT]
[FONT=&quot]دلتنگ تو بودن به خدا ممکن نیست[/FONT]
[FONT=&quot]نه ، آه نکش ، آه نرو ، آه بمان[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن‌چه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در شامگه غربت بالین سرم بودی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در خنده من چون ناز[/FONT][FONT=&quot]٬[/FONT][FONT=&quot] در کنج لبم خفتی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در گریه من چون اشک[/FONT][FONT=&quot]٬[/FONT][FONT=&quot]در چشم ترم بودی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم
در شامگه غربت بالین سرم بودی
در خنده من چون ناز٬ در کنج لبم خفتی
در گریه من چون اشک٬در چشم ترم بودی


بازم ی :w22:

یا رب آن نو گل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم
در شامگه غربت بالین سرم بودی
در خنده من چون ناز٬ در کنج لبم خفتی
در گریه من چون اشک٬در چشم ترم بودی
يک عشق عروج است و رسيدن به كمال
يک عشق غوغاي درون است و تمناي وصال
يک عشق سكوت است و سخن گفتن چشم
يک عشق خيال است و....خيال است و....خيال

 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک عشق عروج است و رسيدن به كمال
يک عشق غوغاي درون است و تمناي وصال
يک عشق سكوت است و سخن گفتن چشم
يک عشق خيال است و....خيال است و....خيال




لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
وز نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
وز نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
[FONT=&quot]تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]تو طبيب همه ای از چه تو بيمار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]دار منصور بريدی همه تن دار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا